لغت نامه دهخدا
هم چانه. [ هََ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) دو کس که با یکدیگر سخن گویند: پرگو همیشه پی هم چانه میگردد. ( یادداشت مؤلف ).
هم چانه. [ هََ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) دو کس که با یکدیگر سخن گویند: پرگو همیشه پی هم چانه میگردد. ( یادداشت مؤلف ).
دو کس که با یکدیگر سخن گویند: پر گو همیشه پی هم چانه میگردد
💡 1- حد صورت از طرف طول از رستنگاه مو تا چانه و از طرف عرض آنچه در ميان انگشتوسط و ابهام (انگشت شست ) قرار مى گيرد، ذكر شده واين در حقيقت توضيح همان معنائىاست كه از كلمه ((وجه )) در عرف فهميده مى شود، زيرا وجه همان قسمتى است كه انسانبه هنگام برخورد بر ديگرى با آن (( مواجه )) مى شود.
💡 خانه چانه قرمز مربوط به دوره قاجار است و در دزفول، محله لوریان واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۹۰۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
💡 7. رواى مى گويد شنيدم از او كه فرمودند: ممكن است بنده اى شبانگاه از خواب برخيزد،در حالى كه (از شدت خواب آلودگى ) چانه اش بر روى سينه اش افتاده و به چپ وراست مايل مى شود. در چنين حالى بدون شك و ترديد خداوند بهدرهاى زمين و آسمان دستورمى دهد و انها براى او گشوده مى گردند.
💡 «جناب محمدجواد ظریف پس از سالها حضور در عالیترین سطح دیپلماسی، درکی از ایجاد قدرت میدان برای چانهزنی در مذاکره ندارد و فکر میکند این او بوده که دیپلماسی لبخند را برای میدان اقتدار حاج قاسم سلیمانی هزینه میکردهاست! این عقبماندگی تحلیلی، برای پایان عمر سیاسی وی کافیست.»