رخنه یافتن

لغت نامه دهخدا

رخنه یافتن. [ رَ ن َ / ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) رخنه شدن. تباهی یافتن. خراب شدن. سوراخ شدن. ویرانی گرفتن:
شکر ایزد که از این باد خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت.حافظ ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

رخنه شدن تباهی یافتن خراب شدن

جمله سازی با رخنه یافتن

بوهموند توانست کسانی را در میان فراریان و تبعیدیان شهر که از میان پارگی‌های حلقهٔ محاصره و مدافعان پیوسته با داخل شهر در ارتباط بودند، یافته تا بتواند با استفاده از دوستان آنان از اخبار درون شهر آگاه گردد؛ هرچند این خبرچینی دوطرفه بود و مسیحیانی که به حسن نیت و سلطهٔ صلیبی‌ها بدگمان بودند یاغی‌سیان را از آنچه در اردوی صلیبی می‌گذشت، آگاه می‌کردند. در همین حال بود که او دریافت صلیبی‌ها در حمله مستقیم به شهر تردید داشته و در میان سران صلیبی برای حمله به شهر اختلاف افتاده است، افرادِ او گه‌گاه از دروازه‌های غربی شهر به بیرون رخنه می‌کردند و سربازانی صلیبی که در پی یافتن غذا از اردوی خود جدا شده‌بودند را قلع و قمع می‌کردند، بدین ترتیب او آغازگر تاخت و تاز بر اردوگاه صلیبی‌ها گردید. او همچنین به پادگان دژ حارم در آن سوی پل آهنین دستور داد تا از پشت بر اردوی صلیبی‌ها حملاتی را ترتیب دهند. در همین میان به او خبر رسید که پسرش شمس‌الدوله موفق شده است تا امیر دمشق را برای کمک به او برانگیزاند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حق الزحمه
حق الزحمه
کصخل
کصخل
هورنی
هورنی
پوزیشن
پوزیشن