خنک کس که دود پیش و پیشکش ببرد چو بوهریره در انبان عقیق و مرجانی
سلام علیک ای دهقان، در آن انبان چها داری؟ چنین تنها چه میگردی؟ درین صحرا چه میکاری؟
به چنگ زر چو تو سیمینبری به چنگ آید که شعر خالی پر نان نمی کند انبان
بود در طینت بیمغز حفظ گفتگو مشکل برون ریزد دهانش هرچه انبان در شکم دارد
عرب كه اين اخبار موحشه استماع نمود، انبان نان و گوشت به صحرا افكند، و باواويلاه، و اثبوراه، راه باديه گرفت.
بدوى انبان را بربود و فرار نمود و به گوشه اى رفت و بقيه نان و گوشت رابخورد، و به جاى دعاى طعام گفت: لا ارغم الله الاانف اللام . يعنى:خاك آلوده مگر دانا و خداى مگر بينى لئيمان را(25).