لغت نامه دهخدا
شکایات. [ ش ِ ] ( ع اِ ) ج ِ «شکایت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکایت شود.
شکایات. [ ش ِ ] ( ع اِ ) ج ِ «شکایت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکایت شود.
جمع شکایت.
💡 مرجع رسیدگی به شکایات، هیئتی به ریاست وزیر عدلیه بود که از رئیس اداره کل تهیه قوانین، مدعیالعموم دیوانعالی تمییز (دادستان کل کشور)، رئیس محکمه انتظامی و مقدمترین رئیس شعبه تمییز از حیث سابقه خدمت در دیوان تمییز تشکیل میشد.
💡 در لیست اولیه منتشر شده نامزدان انتخابات پارلمانی افغانستان اسامی ۲۶۹۱ تن حضور داشت که ۱۴۱ تن حذف شده بودند. پس از شکایات و بررسی دوباره ۱۰۲ نفر توانستند به فهرست نهایی راه یابند و ۳۵ تن دیگر حذف شدند. در میان افراد حذف شده چهرههای شناخته شده نمایندگان دورههای قبل و افراد با نفوذ حضور دارد.
💡 زمانهایی وجود داشت که مردم برای برگزاری تظاهرات اعتراضآمیز زیر پنجره جمع میشدند تا شکایات خود را در برابر شاه بیان کنند. یکی از این حادثهها در سال ۱۶۴۱ در لاهور رخ داد، زمانی که مردم گرسنه از قحطی، نزد شاه جهان رفتند تا از او برای تسکین شرایط قحطی کمک بطلبند.
💡 عوارض جانبی اصلی آن خواب آلودگی، سرگیجه، توهم و شکایات جزئی گوارشی است. در سال ۲۰۰۸، وزارت بهداشت، کار و رفاه ژاپن دستور داد که بوهرینگر یک هشدار در مورد خطر شروع ناگهانی خواب به برچسب افزوده کند.
💡 یک واحد ویژه با کارمندان افسران زن در بخش پلیس ایجاد شدهاست تا شکایات و دعواهای خانوادگی و کودک آزاری را بررسی کند. یک خط تلفنی برای گزارش خشونت و دعوا در خانه در دسترس افراد قرار دارد و میتوانند گزارشهای و شکایات خود را از طریق آن اعلام کنند.