سیمین غبغب
جمله سازی با سیمین غبغب
رفتم بر آن نگار سیمین غبغب گفتم به سفر میروم ای مه امشب
شب آمد فایز دل خسته از نو به خاطر یار سیمین غبغب آورد
«نظیری » دل به سیمین غبغبی بند که در قید مه و اختر نباشی
بهای اشک سیمینم ندانست نمیدانم چه سیمین غبغبی بود
ای ماه روی سلسله زلفین وی نوش لب سیمین غبغب