دریوزه گری

لغت نامه دهخدا

دریوزه گری. [ دَرْ زَ / زِ گ َ ] ( حامص مرکب ) عمل دریوزه گر. سؤال. گدائی. کدیه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

عمل دریوزه گر. گدائی

جمله سازی با دریوزه گری

دریوزه گری خواست ز وی مشتی آرد کرد آرد به زخم مشت دندانش را
دریوزه گری کوفت در صاحب‌خانه وانگاه برفت از اثر صاحب خانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال چای فال چای فال لنورماند فال لنورماند فال زندگی فال زندگی