خروشی

لغت نامه دهخدا

خروشی. [ خ ُ ] ( اِخ ) حسن بیک. یکی از شعرای متأخر تبریز است و این بیت از اوست:
پیر مغان اگر قدحت پر نمیدهد
بستان و دم مزن که تهی از اشاره نیست.( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ).

فرهنگ فارسی

حسن بیک یکی از شعرای متاخر تبریز است.

جمله سازی با خروشی

💡 دراین دم چو خراب ازسرم برد هوش خروشی به گوش آمدم ازسروش

💡 تا آینه باقی‌ست همان‌عکس جمال است ای یأس خروشی‌که نقاب است دل ما

💡 چو آمد به شهر اندرون تاجبخش خروشی برآورد چون رعد رخش

💡 خروشی در میان روم افتاد که خسرو را شکاری شوم افتاد

💡 خروشی برآمد ز ایوان به زار جهان شد پر از نام اسفندیار

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تخصیص یعنی چه؟
تخصیص یعنی چه؟
مغیلان یعنی چه؟
مغیلان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز