چشم براه

لغت نامه دهخدا

چشم براه. [ چ َ / چ ِ ب ِ ] ( ص مرکب ) نگران و منتظر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آن کس که انتظار ورود سفرکرده ای یا رسیدن خبری را دارد.
- چشم براه بودن؛ چشم براه داشتن. منتظر بودن. نگران و دلواپس بودن. رجوع به چشم براه داشتن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که در انتظار ورود مسافر یا مهمانی عزیز باشد. یا چشم بودن. منتظر بودن نگران بودن.
منتظر، نگران، درانتظارخبریامهمان یامسافر

جمله سازی با چشم براه

غبار دیده بر گرد رهگذارت از آن گشاده چشم براه سم سمند توام
ز انتظار چو نرگس نهاده چشم براه ز شوق همچو ترازو نهاده بر دل سنگ
تو کیستی ز کجائی که آسمان کبود هزار چشم براه تو از ستاره گشود
جلوه کن در نظر خاک نشینان امروز بی تو چون نقش قدم چشم براه ست مرا
در بهاریکه شود نقش قدم چشم براه رفت در خاک خرد چشمه حیوان سخن