نعله

لغت نامه دهخدا

( نعلة ) نعلة. [ ن َ ل َ ] ( ع اِ ) کفش و جز آن که پاافزار باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنچه بدان پای را از تماس با زمین حفظ کنند و آن اخص از نعل است. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). لغتی است در نعل. ( از متن اللغة ). || زوجة. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). رجوع به نعل شود.

فرهنگ فارسی

کفش و جز آن که پا افزار باشد. آنچه بدان پای را از تماس با زمین حفظ کنند و آن اخص از نعل است. یا زوجه.

جمله سازی با نعله

فقال رجل: انّ الرّجل یحبّ ان یکون ثوبه حسنا، و نعله حسنا. قال: «انّ اللَّه جمیل یحبّ الجمال، الکبر بطر الحقّ، و غمط النّاس».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیقه
سلیقه
انعکاس
انعکاس
ظریف
ظریف
اندک
اندک