مرسه

لغت نامه دهخدا

مرسه. [ م َ س َ ] ( اِ )مرطییوس. ( آثارالباقیه ). مارس. رجوع به مارس شود.

فرهنگ فارسی

مرطیبوس

جمله سازی با مرسه

تپه مرسه مربوط به مس و سنگ است و در شهرستان قروه، بخش ییلاق، دهستان ییلاق جنوبی، روستای سرنجیانه واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۷۸۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در هنگام ساخت ناو، چند تن از کشاورزان از جمله حاج تقی توکلی، برای ساخت یک کانال بتنی برای انتقال آب نهر به آن طرف دره مرسه به سمت گلدشت، مهندسی را برای عقد قرارداد آورده بودند. آقاسیدباقر معصومی هم از دور نظاره گر آن ها بود. پس از مدتی ایشان حاج تقی را صدا میزنند و میگویند با این مهندس قرارداد نبندید. ایشان دلیل را جویا می شوند. میگویند مهندس شما برای پیدا کردن فندک همه جیب هایش را گشت، به نظر میرسد محاسباتش برای ساخت ناو خوب نباشد. همینطور هم شد و فرد دیگری را برای ساخت آوردند. البته در تابستان ها با توجه به اینکه کف ناو جلبک بسته و لیز بود مورد توجه بچه های محل برای شنا و سر خوردن بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
میسترس
میسترس
اسرع وقت
اسرع وقت
فال امروز
فال امروز