پادشاه غازی

لغت نامه دهخدا

پادشاه غازی. [ دْ/ دِ ] ( اِخ ) از حکمرانان جبال مازندران بود که با شهرنوش پسر هزاراسپ حکمران رستمدار طرح اتحاد و دوستی ریخت و خواهر خویش بزنی بدو داد و بدین جهت هر دو پادشاهی معمور و آبادان گشت اما بعد از مرگ شهرنوش اسفندیار ابن کیکاوس بن هزاراسپ بجای وی نشست و با پادشاه غازی ستیزه آغاز نهاد و چند نوبت بین جانبین جدال درگرفت و آخر کار صلح افتاد. پادشاه غازی بسال 558هَ. ق. بعلت نقرس درگذشت و پسرش علاءالدوله حسین بجای وی نشست. رجوع به صفحه 103 حبیب السیر ج 2 شود.

فرهنگ فارسی

از حکمرانان جبال مازندران بود که با شهرنوش پسر هزار اسپ حکمران رستمدار طرح اتحاد و دوستی ریخت.

جمله سازی با پادشاه غازی

بابر عناوین سلطنتی پادشاه، السلطان العظم و الخاقان المکرم پادشاه غازی را نیز استفاده می‌کرد. او و نوادگانش بعدها از لقب میرزا و گورکانی به عنوان القاب برای درباریان استفاده کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال امروز فال امروز