شکسته بسته

شکسته بسته به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد یا گروهی به دلیل مشکلات یا چالش‌های پیش‌رو، قادر به ادامه فعالیت یا تحقق اهداف خود نیستند. این مفهوم به خوبی نشان‌دهنده محدودیت‌ها و موانع موجود در مسیر موفقیت است. در جوامع مختلف، ممکن است عواملی مانند شرایط اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی بر توانایی افراد در پیشبرد کارهایشان تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، یک کارآفرین ممکن است به دلیل کمبود منابع مالی یا عدم حمایت‌های لازم نتواند ایده‌های خود را به واقعیت تبدیل کند. همچنین، در برخی موارد، فشارهای اجتماعی و انتظارات غیرمنطقی می‌تواند موجب ایجاد احساس شکست در افراد شود و آن‌ها را از تلاش برای دستیابی به اهدافشان بازدارد. در این راستا، شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر وقوع چنین وضعیتی، امری حیاتی به شمار می‌آید. به همین ترتیب، درک عمیق از روابط انسانی و همبستگی اجتماعی می‌تواند به افراد کمک کند تا از موانع عبور کنند و به نوعی روحیه همکاری و همیاری را در جامعه تقویت نمایند. در نهایت، با بررسی و تجزیه و تحلیل این وضعیت، می‌توان راهکارهای مؤثری برای غلبه بر چالش‌ها و دستیابی به موفقیت‌های بیشتر ارائه داد.

لغت نامه دهخدا

شکسته بسته. [ ش ِ ک َ ت َ/ ت ِ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) پایدار و ناپایدار. استوار و بی ثبات. ( ناظم الاطباء ). بتوانی نتوانی. || ناتوان. مجروح: برخاست و شکسته بسته آهسته از آن کوه فرودآمد. ( اسرارالتوحید ص 81 ).
جز شکسته بسته بیرون چون تواند شد بود
مردمست و چشم کور و پای لنگ و راه تر.ناصرخسرو.شکسته بالم و صیاد هم پرم بسته
شکسته بسته من خوش نموده در نظرش.کلیم ( از آنندراج ). || آمیخته از خوب و بد. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از چیز محقر و فرومایه. ( آنندراج ). چیز اندک. ران ملخ:
درستی گرچه دارد کار و باری
شکسته بسته نیز آید به کاری.نظامی.سلیم کاسه چوبین بسوی میکده بر
که تحفه ای است در آنجا شکسته بسته ما.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).درست بسته کمر در شکست توبه دلم
همین بس است حریفان شکسته بسته من.محسن تأثیر ( از آنندراج ).- شکسته بسته در کار کسی کردن؛ در مقامی گویند که کسی از عداوت اندک اخلالی در کار کسی بکند و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته. ( از آنندراج ).
|| کنایه از سخن نارسا و نامفهوم و غیرفصیح: با ترکی شکسته بسته تکلم کرد. دیروز مطلب را شکسته بسته به من گفت. || سخن که یکدست نباشد. ( یادداشت مؤلف ): آن جوان شکسته بسته بیتی بگفت. ( اسرارالتوحید ص 191 ).
گر ذوق سخن سلیم داری
داریم شکسته بسته ای چند.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. فرسوده و مستعمل.
۲. نامفهوم.
۳. (قید ) با حالت نامفهوم.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن چه دارای قطعات شکسته و فرسوده به هم پیوسته است: سفینه شکسته بسته. ۲ - نادرست ناصحیح.

جملاتی از کلمه شکسته بسته

فلک کس را مسلم کی رها کرد شکسته بسته ای در کار ما کرد
دلم ربوده خط شکسته بسته اوست که مومیایی دلها خط شکسته اوست
بموئی بسته از دلهای خسته شکسته بسته هر سو دسته دسته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم