غلام باره

لغت نامه دهخدا

غلام باره. [ غ ُ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) امردپرست و شاهدباز. مقابل دخترباره. مغلم. ( آنندراج ). پسردوست. تازباز. تازباره. بچه باز. کپه دوز:
بر دور او ز خیل غلامان بود حصار
زین رو غلام باره توان گفت خواجه را.محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).رجوع به باره شود. || تحقیق آن است که به معنی مغلم و معطی هردو آمده، میگویند فلانی غلام باره فلانی است. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~. رِ ) [ ع - فا. ] (ص مر. ) امردپرست.

فرهنگ عمید

پسر دوست، امردباز، بچه باز.

فرهنگ فارسی

( صفت ) امرد پرست شاهد باز: مقابل دختر باره.

جمله سازی با غلام باره

ناگهان رومی غلام باره صورتی نحس و جامه‌ای پاره
نرم کنم تار را گهی بدرشتی گاه غلام باره را چو میره سپایم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز