دریا دل

دریا دل

لغت نامه دهخدا

دریادل. [ دَرْ دِ ] ( ص مرکب ) دارنده دلی همانند دریا در بخشندگی. سخت سخی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). کنایه از سخی و کریم. ( آنندراج ). جوانمرد. ( شرفنامه ). صاحب جود و کرم و بخشش. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی ). باسخاوت. صاحب کرم:
ردی دانش آرای یزدان پرست
زمین حلم و دریادل و راددست.اسدی.سعد ملک آن وزیر دریادل
کف راد تو ابر پرژاله.سوزنی.ای که در ملک سیادت خسرو دریادلی
مفخری بر عترت مختار و بر آل ولی
هر حدیث از لفظ تو درّی است از دریای لفظ
از دل دریا برآید در و تو دریادلی.سوزنی.صدر دریادل نظام الدین که باشد از قیاس
پیش دریای دل بی غدر تو دریا غدیر.سوزنی.سوزنی در سلک مدح خسرو دریادل آر
هرچه در دریای خاطر لؤلؤی داری نثیر.سوزنی.مفلس دریادل است امی داناضمیر.
مایه صد اولیاست ذره ایمان او.خاقانی.خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی و دلیری سرآمدی.حافظ.دگر کریم چو حاجی قوام دریادل
که نام نیک ببرد از جهان به بخشش و داد.حافظ.شاه و گدا به دیده دریادلان یکیست
پوشیده است پست و بلندزمین در آب.صائب.اشک دریادل ما گرد جهان می گردد
آب از قوت سرچشمه روان می گردد.صائب ( از آنندراج ). || دلیر. شجاع. پردل:
بس شگفتی نیست گر بر ژرف دریا بگذرد
لشکری کو را بود محمود دریادل دلیل.فرخی.خسرو غازی سر شاهان و تاج خسروان
میرمحمود آن شه دریادل دریاگذار.فرخی.چو دارای دریادل آگاه گشت
که موج سکندر ز دریا گذشت.نظامی.

فرهنگ عمید

۱. مرد بسیاربخشنده و باگذشت.
۲. دلیر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - سخی با سخاوت بسیار بخشنده. ۲ - دلیر شجاع.
دارند. دلی همانند دریا در بخشیدگی. کنایه از سخی و کریم.

فرهنگ اسم ها

اسم: دریا دل (پسر) (فارسی) (تلفظ: d.-del) (فارسی: دريادل) (انگلیسی: darya-del)
معنی: مرد بسیار بخشنده و باگذشت، دلیر، با سخاوت، ( به مجاز ) شجاع و قوی، دارای بردباری و گذشت و وارستگی و آزاد منشی، ( در قدیم ) بخشنده

دانشنامه عمومی

دریا دل ( به هندی: Dariya Dil ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۸ و به کارگردانی کی. راوی شانکار است. در این فیلم بازیگرانی همچون گوویندا، کیم کاتکار، روشینی، راج کیران، شوما آناند، آسرانی، گلشن گروور، شاکتی کاپور، قادرخان ایفای نقش کرده اند.

جمله سازی با دریا دل

گر بحالم چشم دریا دل کند جودی رواست آب دیده سوز دلرا سود دارد اندکی
شاهنشه گردون خیم، لشکر کش انجم حشم دریا دل احسان شیم آن مایه امن و امان
دریا به خاک ره نفشاند گهر به مفت این اختراع دیدهٔ دریا دل من است
موج را صورت هستی نبود جز دریا دل مسافر چو شد از سینه زبان از ما نیست
به کاوش نیست حاجت چشمه دریا دل ما را ندارد حاصلی ناخن به داغ ما رسانیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
یوخ یعنی چه؟
یوخ یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز