تبیین

تبیین به معنای توضیح و روشن‌سازی یک مفهوم، پدیده یا موضوع خاص است. در واقع، تبیین فرآیند فهماندن و شرح دادن جزئیات یک موضوع به گونه‌ای است که دیگران بتوانند آن را به خوبی درک کنند. این واژه در زمینه‌های مختلفی مانند علم، فلسفه، روانشناسی، و آموزش به کار می‌رود و می‌تواند شامل مراحل زیر باشد:

تعریف موضوع: در ابتدا، موضوع یا پدیده‌ای که قرار است تبیین شود، به‌طور دقیق تعریف می‌شود. این مرحله شامل بیان ویژگی‌ها و خصوصیات اساسی آن موضوع است.

تشریح جزئیات: در این مرحله، جزئیات بیشتری درباره موضوع ارائه می‌شود. این می‌تواند شامل تاریخچه، کاربردها، و ارتباطات آن با دیگر مفاهیم باشد.

استفاده از مثال‌ها: برای روشن‌تر کردن موضوع، معمولاً از مثال‌های عملی یا واقعی استفاده می‌شود. این مثال‌ها به درک بهتر کمک می‌کنند و می‌توانند مفاهیم را ملموس‌تر کنند.

تحلیل و بررسی: در این مرحله، ممکن است به تحلیل و بررسی جوانب مختلف موضوع پرداخته شود. این شامل مزایا، معایب، و چالش‌های مرتبط با موضوع است.

نتیجه‌گیری: در نهایت، نتیجه‌گیری کلی درباره موضوع ارائه می‌شود که می‌تواند شامل جمع‌بندی نکات کلیدی و پیشنهاداتی برای مطالعه یا تحقیق بیشتر باشد.

لغت نامه دهخدا

تبیین. [ ت َب ْ ] ( ع مص ) هویدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پیدا شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ). پیدا و آشکار شدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و منه ُ فی المثل: و قد بین الصبح لذی عینین. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || هویدا بکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). هویدا کردن. ( زوزنی ). پید اکردن. ( ترجمان علامه جرجانی ). پیدا و آشکار کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بیان کردن و آشکارا ساختن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ): ائمه را از برای تعلیم فرایض دین و سنن اسلام و تبیین و تعیین حلال و حرام نصب کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272هَ. ق. تهران ص 288 ). || ( اِمص ) بیان و تفسیر. ( ناظم الاطباء ). || وضوح و آشکارایی و پیدایی. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) شوی دادن دختر را. ( اقرب الموارد )( قطر المحیط ). کدخدا کردن دختر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || روییدن درخت. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || برآمدن شاخ گاو. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). برآمدن شاخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - بیان کردن. ۲ - روشن کردن، توضیح.

فرهنگ عمید

۱. توضیح، تفسیر.
۲. آشکار ساختن.
۳. [قدیمی] بیان کردن.

فرهنگ فارسی

بیان کردن، آشکارساختن، توضیح وتفسیرکردن
۱- ( مصدر ) پیدا کردن آشکار کردن روشن کردن. ۲- روشن گفتن. ۳- ( اسمم ) روشنگری. ۴- روشن گویی.جمع: تبیینات.

فرهنگستان زبان و ادب

{explanation} [روان شناسی] شرحی برای یک پدیده یا رویداد برحسب شرایط علّی آن

دانشنامه آزاد فارسی

تَبْیین (explanation)
در علم، کوشش برای روشن ساختن علت رویدادی طبیعی، با ارجاع به قوانین طبیعی و مشاهدات. از آن جا که ما اغلب چه در هنگام بررسی و مطالعه و چه در مواقعی دیگر درصدد یافتن توضیح و تبیینی برای چیزها برمی آییم، داشتن درکی از تبیین صحیح و یافتن معیاری برای تمیز تبیین درست از نادرست امری مطلوب می نماید. تحت تأثیر رویکردهای اثبات گرایانۀ منطقی به ساختار علم، این احساس ایجاد شد که معیار مذکور باید در نسبت منطقی معیّنی میان تبیین گر و تبیین شونده یافت شود. نقطۀ اوج این دیدگاه مدل تبیینی قانون جامع یا پوشاننده بود. طبق این دیدگاه یک رویداد وقتی تبیین می شود که تحت یک قانون طبیعی قرار گیرد، یعنی حدوث آن با نظمی عالی تر یا قانونی جامع تر و فراگیرتر استنتاج پذیر باشد؛ چنان که قوانین کپلر دربارۀ حرکت کرات آسمانی از قوانین حرکت نیوتونی استنتاج پذیرند. مدل قانون فراگیر را می توان به تبیین های احتمالی با قوانین آماری نیز تسری داد. پرسش هایی که در این مدل مطرح می شود از این گونه اند: آیا برای تبیین، قانون لازم است؟ (ما وقایع روزمره را بی توسل آشکار به ذکر قوانین تبیین می کنیم)؛ آیا این قوانین کافی اند؟ (نمی توان رویدادی را فقط با گفتن این مطلب تبیین کرد که مصداقی است از گونه ای از چیزها که همیشه اتفاق می افتند)؛ آیا رابطه ای صرفاً منطقی برای برآوردن انتظاراتمان از تبیین در نظر گرفته ایم؟ مثلاً ممکن است ما احساسی دربارۀ آن چه روی می دهد داشته باشیم، یا تبیین در قالب چیزهایی پیش برود که برای ما آشنایند و تعجب ما را برنمی انگیزند، یا بتوانیم مدلی از آنچه در جریان است عرضه کنیم؛ اما هیچ یک از این مفاهیم به شیوه ای صرفاً منطقی به دست نمی آید. از این رو پژوهش های اخیر بر عناصر زمینه ای و پراگماتیستی نیز به منزلۀ شرایط دخیل در تبیین تأکید می کنند. مثلاً تبیینی که با حضور مجموعۀ معینی از علایق تبیینی صحیح شمرده می شود ممکن است با حضور مجموعۀ دیگری از علایق صحیح نباشد.

جملاتی از کلمه تبیین

اگر کشورها بر این باور باشند که ارتش آن‌ها از ارتش سایر کشورها قوی تر است، این می‌تواند اراده آنان برای ورود به جنگ را تبیین کند.
خداشناسان صورت‌های گوناگونی از استدلال‌ها و و تحلیل‌های مختلف فلسفی، کلامی، تاریخی و تجربی را به کار می‌برند تا از شمار زیاد موضوعات دینی دفاع کنند، یا از آن‌ها انتقاد کنند یا آن‌ها را بفهمند و تبیین کنند.
بنابراین، محیط انقلابی و روشنفکری قفقاز در آغاز قرن، اساس مستحکم تربیتی و فرهنگی اقلیت ارمنی در ایران و فعالیت انقلابی احزاب سیاسی ارمنی در ایالت آذربایجان، با چنان موقعیت استراتژیک، نقش قدرتمندانهٔ ارمنیان قفقاز در انقلاب مشروطیت ایران را به‌طور اجمال تبیین می‌کند.
بدین ترتیب، در ایران، در زمان تدوین اوستا، مجموعه‌ای از افسانه‌ها، داستان‌ها و روایت‌های تاریخی با نظم و ترتیب نسبی در افواء رواج داشت که تاریخ ملی و روایی ایران را از آغاز آفرینش تا زمان ظهور زرتشت تبیین می‌کرد. این تاریخ داستانی به هنگام تألیف و تدوین اوستا مورد استفاده قرار می‌گرفت و در نتیجه افسانه‌های کهن ایرانی و قدیم‌ترین گزارش دربارهٔ تاریخ اساطیری و افسانه‌ای ایران، نخستین بار در این کتاب صورت مدون یافتند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم