موهوم

واژه موهوم در زبان فارسی به معنای غیرواقعی، خیالی یا توهمی است. این واژه برای توصیف چیزهایی به کار می‌رود که وجود واقعی ندارند و به‌صورت تصوری و خیالی در ذهن افراد شکل گرفته‌اند.

ریشه کلمه:

موهوم از ریشه عربی وَهْم به معنای توهم یا خیال گرفته شده است. این ریشه به مفاهیم مرتبط با خیال و تصور اشاره دارد و در زبان عربی به‌طور خاص به معنای تصورات نادرست یا غیرواقعی به کار می‌رود.

معانی و کاربردها:

غیرواقعی و خیالی: موهوم به معنای چیزی است که واقعی نیست و تنها در ذهن یا تصور افراد وجود دارد.  به عنوان مثال تصورات، داستان‌ها یا تصاویری که در ذهن انسان شکل می‌گیرند و با واقعیت‌های عینی و ملموس تفاوت دارند.

توهمی: این واژه همچنین می‌تواند به معنای توهمی باشد که فرد نسبت به یک وضعیت یا موضوع خاص دارد. به عبارت دیگر می‌توان گفت تجربه حسی نادرست یا ادراک غیرواقعی است که فرد به آن باور دارد، در حالی که هیچ‌گونه شواهد عینی برای آن وجود ندارد.

در ادبیات و فلسفه: واژه موهوم ممکن است به‌عنوان اصطلاحی برای اشاره به مفاهیم انتزاعی یا غیرقابل لمس به کار رود. مفاهیمی که نمی‌توان آن‌ها را به طور مستقیم مشاهده یا لمس کرد، بلکه تنها از طریق تفکر، احساس یا تجزیه و تحلیل ذهنی درک می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

موهوم. [ م َ ] ( ع ص ) پنداشته. ( مهذب الاسماء ). توهم شده. خیال شده. تصورشده. گمان شده. || هرچیزی که وجود خارجی نداشته باشد. ( ناظم الاطباء ). آنچه انسان تصور کند ولی اساس و پایه ای نداشته باشد. وهمی. خیالی.پنداری. آنچه بر اندیشه درست یا حقیقی استوار نیست. پنداشته. خیال باطل. ( یادداشت مؤلف ): چنان نمود که از نزدیک مقتدای مذموم یعنی امام و موهوم که مفقود غیرموجود بود. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).
می کشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم.حافظ.|| ( اِ ) تصور. پندار. وهم. خیال. ( ناظم الاطباء ). || خرافه. عقیده باطل و نااستوار. نیش غولی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به موهومات شود.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) گمان شده، وهم شده.

فرهنگ عمید

آنچه در وهم وجود دارد و در عالم خارج نیست، خیالی.

فرهنگ فارسی

وهم شده، آنچه وهم و گمان متوجه آن شود
۱ - ( اسم ) به وهم در آمده. ۲ - ( صفت ) آنچه مبتنی بر وهم و خیال و بی اصل باشد. یا نقطه ( خط ) موهوم. نقطه ای ( خطی ) بوهم در آورند نقطه ( خط ) مفروض: [ در میان زمین نقطه ایست موهوم که هر خطی که از او بفلک قمر رود همه برابر یکدیگر باشند. ]

ویکی واژه

گمان شده، وهم شده.

جملاتی از کلمه موهوم

الحق بسان نقش زیاد آن دهان تو موهوم نقطه ایست به پنهان نه آشکار
می‌کشم چون قدحِ لاله شراب موهوم چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشم
تا نیست نگردی تو از این هستی موهوم خود را نشناسی و خدا را نتوان یافت
این نیروی موهوم مرکب از نیروی کوریولیس و گریز از مرکز به نیروی جانب مرکز معروف بوده که ستاره‌ها را در محور حرکت دورانی حول ناظر نگه می‌دارد.
این نیروها در مجموع نیروهای اینرسی، شبه نیروها یا نیروهای موهوم نامگذاری می‌شوند. این نیروها در واقع امکان اجرای قوانین نیوتن در سیستم‌های دوار را به وجود می‌آورند. در واقع این‌ها عوامل اصلاح کننده‌ای هستند که در سیستم‌های غیر شتابدار یا دستگاه‌های مرجع لخت وجود ندارند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم