سده

سده

سده (قرن) به عنوان یک دوره زمانی، به مدت ۱۰۰ سال اطلاق می‌شود. تقسیم‌بندی زمان به آن‌ها یکی از روش‌های متداول برای سازماندهی و درک تاریخ است. هر سده به دو نیمه تقسیم می‌شود: نیمه اول (سال‌های ۱ تا ۵۰) و نیمه دوم (سال‌های ۵۱ تا ۱۰۰).

این دوره‌ها معمولاً با سال میلادی شماره‌گذاری می‌شوند. به عنوان مثال، سده اول میلادی از سال ۱ تا ۱۰۰ میلادی و دوم از سال ۱۰۱ تا ۲۰۰ میلادی و به همین ترتیب ادامه دارد. در تاریخ‌نگاری، سده‌ها به ما کمک می‌کنند تا تحولات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در دوره‌های زمانی خاص بهتر درک کنیم.

لغت نامه دهخدا

سده. [س َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) ( از: سد = صد + ه، پسوند نسبت ) لغةً بمعنی منسوب بشماره سد ( صد ). درباره علت انتساب این جشن بشماره مزبور گفته های بسیار آورده اند. بیرونی در التفهیم ( ص 257 ) آرد: «اما سبب نامش به سده چنان است که از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب ». ولی وجه اشتقاقی که اصلی مینماید این است که جشن سده که در دهم بهمن ماه گرفته میشد درست صد روزپس از آغاز زمستان پنج ماهه بود ( چه ایرانیان باستان سال را بدو بخش میکردند: تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه ) و نام «سده » اشاره بگذشتن صد روز پس از آغاز زمستان است. ظاهراً این وجه تسمیه و هنگام اصلی جشن مزبور در عهد ساسانیان و مشابه تا مدتی پس از آن نیز شناخته بود، و از طرفی بواسطه انتقال اندرگاه ( پنجه دزدیده ) از پایان اسفندارمذ و سیر آن در ماهها بمرور زمان و رسیدن به آخر آبانماه فاصله اول آبانماه ( آغاز زمستان پنج ماهه ) و دهم بهمن دیگر صد روز نبوده بلکه صد و پنج روز میشده است. لهذا ظاهراً بعضی بحساب قهقرایی از دهم بهمن ماه رو بجلو شمرده و برای درست کردن صد روز، پنجم آبان را آغاز زمستان ( قدیم ) فرض کرده اند. بعضی قصور کرده اند که اصل چنین بوده است، چنانکه بیرونی در آثار الباقیه ( ص 227 ) آورده. رجوع کنید به جشن سده در نشریه شماره 2 انجمن ایرانشناسی صص 2 - 13. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ذیل جشن سده ). دهم روز از بهمن ماه که روز جشنی و عیدی بزرگ از پارسیان بوده، صَدَق معرب آن است. و صد که دو پنجاه است پارسی است و مانند شصت که دو سی است به سین آمده. گویند از آن عید تا عید نوروز پنجاه شب و پنجاه روز بود. وجه دیگر آنکه چون عدد اولاد آدم بصد رسیده بود آن را سده نام نهادند و در آن شب آتشبازی کردند و کوه های آتش از هیمه و چوب برافروختند. و بعضی این جشن را بفریدون نسبت داده اند و گفته اند:
سده جشن ملوک نامدار است
ز افریدون و از جم یادگار است.عنصری ( از آنندراج ).نام روز دهم بهمن ماه است و در این روز فارسیان عید کنند و جشن سازند و آتش بسیار افروزند و ملوک و سلاطین ایشان مرغان و جانوران صحرائی را گرفته دسته های گیاه بر پای ایشان بسته آتش در آن گیاه زنند و رها کنند تا در هوا بپرند و در صحرا بروند و همچنین آتش در کوه و صحرا زنند. گویند واضع این جشن کیومرث بوده و باعث بر این است که کیومرث را صد فرزند از اناث وذکور بود، چون بحد رشد و تمیز رسیدند در شب این روزجشنی ساخت و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیارافروختند بدان سبب آن را سده میگویند. و بعضی مخترع این جشن هوشنگ بن سیامک را میدانند و سبب آن در «جشن سده » مذکور است. و جمعی بر آنند که چون در این روز عدد فرزندان آدم بصد رسید جشن عظیمی کرد بدین نام موسم شد. و بعضی دیگر گویند چون از این روز تا نوروز پنجاه روز و پنجاه شب است که مجموع آن صد باشد بنابراین سده میگویند و صد به صاد معرب سد به سین است چه در کلام فرس قدیم صاد نیامده. ( برهان ). آبان روز است ازبهمن ماه و آن دهم روز بود و اندر شبش که میان روز دهم است و میان روز یازدهم آتشها زنند به گوز و بادام و گردبرگرد آن شراب خورند و لهو و شادی کنند. و نیزگروهی از آن بگذرند تا به سوزانیدن جانوران. و اما سبب نامش چنانست که از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب. و نیز گفته که اندرین روز از فرزندان پدر نخستین صد تن تمام شدند. ( التفهیم ). دهم روز از بهمن ماه. ( ربنجنی ). دهم روز از بهمن ماه که جشن مغانست. سَدَق معرب آن، و دو وجه برای تسمیه آن گفته اند یکی آنکه از آن روز تا نوروز پنجاه روز میباشد، دوم آنکه در آن روز عدد فرزندان آدم بصد رسیده بود، و در قدیم صد را به سین می نوشتند. ( رشیدی ). جشنی از جشنهای مغان که روز دهم بهمن ماه باشد. ( غیاث ):

فرهنگ معین

(سَ دَ یا دِ ) (اِمر. ) ۱ - یک صد سال، قرن.۲ - نام جشنی منسوب به هوشنگ، دومین پادشاه پیشدادی که آن را در روز دهم از ماه بهمن برگزار می کنند.
(سُ دَّ ) [ ع. سدة ] (اِ. ) ۱ - آن چه که بر آن نشینند مانند منبر. ۲ - در خانه، پیشگاه. ۳ - رواق خانه.

فرهنگ عمید

۱. درگاه، پیشگاه.
۲. صندلی بزرگ شبیه منبر که بر آن بنشینند.
۳. (پزشکی ) چیزی که در روده گیر کند و مانع خروج مدفوعات شود.
۱. = قرن
۲. [قدیمی] جشنی که ایرانیان قدیم در روز دهم بهمن می گرفتند و در شب دهم بهمن آتش بسیار می افروختند و بر گرد آن شادی می کردند: شب آمد بر افروخت آتش چو کوه / همان شاه در گرد او با گروه یکی جشن کرد آن شب و باده خورد / سده نام آن جشن فرخنده کرد ز هوشنگ ماند این سده یادگار / بسی باد چون او دگر شهریار (فردوسی: ۱/۳۰ حاشیه ).
۳. [قدیمی، مجاز] آتش.

فرهنگ فارسی

۱ - یکی از بخشهای شهرستان اصفهان محدود از شمال بکوه سید محمد از جنوب به زاینده رود و بخش فلاورجان از مشرق بدهستان جی و از مغرب ببخش نجف آباد. این بخش در جلگه واقع شده و دارای درختان بسیار و هوای آن نیز معتدل است. کوه سید محمد که در شمال بخش واقع شده و مرتفعترین قله آن ۲۴٠٠ متر ارتفاع دارد. دیگر کوه منفرد کوچکی بنام آتشگاه در جنوب بخش در کنار راه شوسه اصفهان بنجف آباد واقع شده ورد قله آن کوه خرابه ایست که آنرا آتشگده ای قدیم میدانند. در بخش سده معادن گل سرخ و معدن گل رخت شور در ۲ کیلومتری سده از غاری استخراج میشود. بخش مزبور از یک دهستان و ۵۹ آبادی تشکیل شده. محصول عمده: غلات تنباکو پنه میوه صیفی شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی محلی قالی بافی است. ۲ - قصبه مرکز بخش سده در شهرستان اصفهان در ۱۲ کیلومتری مغرب اصفهان و آن مرکب است از سه ده: پریشان خیزان یا خوزان ورنوسفادران. خرابه های کهن دژ در محل خیزان فعلی دیده میشود و از آثار تاریخی آن قناتی است بنام پیروز شاهی. قصبه مزبور در جلگه ای سبز و خرم و مشجر واقع است و بطور تقریب دارای ۶٠٠٠ خانه است. هوای آن در تابستان معتدل و در زمستان سرد است. آب آن از چاه و قنات تامین میگردد. جمعیت قصبه در حدود ۴۴٠٠٠ تن و شغل اهالی پارچه بافی و دکانداری و زراعت است.
( اسم ) ۱ - آنچه که بر آن نشینند مانند منبر: اثری از آثار معالم علم اگر امروز نشان میدهند جز بر سده سیادت و وساده حشمت او صورت پذیر نیست. ۲ - در خانه پیشگاه. ۳ - راست و درست.
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در ۵ هزار گزی جنوب خاوری قاین و سرراه شوسه عمومی قاین به بیرجند.

جملاتی از کلمه سده

ابوطاهر اسماعیل بن محمّد شهرت‌یافته به ابن مِکنَسَهٔ اسکندرانی (؟ -۱۱۱۶) شاعر عربی مصری در سدهٔ پنجم هجری بود.
نه آتش است سده، بلکه آتش آتش تست که یک زبانه به باری زند یکی به ختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم