گواهی دادن

گواهی دادن یعنی اعلام رسمی و مستند صحت یک واقعیت، رفتار یا ادعا توسط شخصی که اطلاعات کافی یا تجربه مستقیم درباره آن دارد. این اعلام به صورت شفاهی یا کتبی انجام می‌شود و هدف آن اثبات یا تأیید موضوعی خاص است که در امور مختلف مانند حقوق، آموزش، پزشکی، یا اجتماعی اهمیت دارد.

وقتی کسی گواهی می‌دهد، در واقع به دیگران اطلاع می‌دهد که موضوع مورد نظر را دیده، شنیده یا بررسی کرده و صحت آن را تأیید می‌کند. این گواهی می‌تواند به صورت شهادت در دادگاه، ارائه مدارک رسمی، یا حتی بیان شفاهی در جمع باشد.

در حوزه حقوق گواهی دادن به معنای شهادت دادن در دادگاه یا مراجع قضایی است، که فرد به عنوان شاهد حضور پیدا کرده و درباره موضوع یا واقعه‌ای که شاهد آن بوده، اظهار نظر می‌کند. این گواهی می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در صدور حکم داشته باشد.

در آموزش و تحصیل گواهی دادن به معنای صدور مدارک تحصیلی یا تایید مهارت‌ها و دانش فرد است که نشان می‌دهد شخص دوره‌ای را گذرانده یا مهارتی را کسب کرده است.

در پزشکی پزشکان گواهی می‌دهند که بیمار یا شخصی دارای شرایط خاصی است، مثلاً گواهی سلامت، گواهی بیماری یا مرگ صادر می‌کنند که در امور قانونی و اداری کاربرد دارد.

لغت نامه دهخدا

گواهی دادن. [ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) شهادت. ( ترجمان القرآن ). شهادت دادن. ( ناظم الاطباء ):
بیاور آنکه گواهی دهد ز جام که من
چهار گوهرم اندر چهار جای مدام.ابوالعلاء ششتری.گواهی دهم کاین سخن راز اوست
تو گویی دو گوشم بر آواز اوست.فردوسی.شما یکسر از کارها آگهید
بر این بر که گویم گواهی دهید.فردوسی.به هستی یزدان گواهی دهید
روان مرا آشنایی دهید.فردوسی.از دروغ گفتن دور باشید که دروغزن ارچه گواهی راست دهد نپذیرند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 339 ).
بدان که بر تو گواهی دهند هر دو به حق
دو چشم هرچه بدید و دو گوش هرچه شنود.ناصرخسرو.اگر منکر شوم دعویش را بر کفر و جهل من
گواهی یکسره بِدْهند جهال خراسانش.ناصرخسرو.چرا گوید خردمند آنچه بِدْهد بر خطای او
گواهی عقل بی آفت به صد آیات و برهانش.ناصرخسرو.درختی که در زیر آن بوده است گواهی دهد. ( کلیله و دمنه ).
چو بشنید این سخن شاه از زبانش
بدین معنی گواهی داد جانش.نظامی.اگر زحاتم طی شاعران سخن گویند
دهند جمله گواهی به جود تو و سخا.امیرمعزی ( از آنندراج ).کسی کو بتابد ز محراب روی
به کفرش گواهی دهند اهل کوی.سعدی ( بوستان ).دل من بر صدق این سخن گواهی میدهد. ( گلستان ).
کجا توانمت انکار دوستی کردن
که آب دیده گواهی دهد به اقرارم.سعدی.غم عشق اگر بکوشم که ز دوستان بپوشم
سخنان سوزناکم بدهد بر او گواهی.سعدی ( طیبات ).بده ساقی آن می که شاهی دهد
به پاکی او دل گواهی دهد.حافظ. || احساس کردن و دریافتن کاری پیش از وقوع آن:
گواهی همی داد دل در شدن
که دیدار از این پس نخواهد بُدَن.فردوسی.همی دل گواهی بدادش بر آن
که آمد ورا روزگار گران.فردوسی.اما قرار نمی یافتم و دلم گواهی می داد که گفتی کاری افتاده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 169 ).
- گواهی ندادن؛ ازحقیقت امر چنان حس کردن که این امر نتواند بود. عدم وقوع کاری را دریافتن و حس کردن. و رجوع به گوایی دادن شود.

فرهنگ معین

( ~. دَ ) (مص ل. )شهادت دادن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شهادت دادن:... گواهی دهی خدای را به یکتایی. یا گواهی دادن دل کسی. احساس کردن وی امری را پیش از وقوع آن: اما قرار نمی یافتم و دلم گواهی میداد که گفتی کاری افتاده است. یا گواهی ندادن دل کسی. احساس کردن عدم امکان وقوع امری: دلم گواهی نمیدهد که این کار انجام گیرد.

ویکی واژه

شهادت دادن.

جمله سازی با گواهی دادن

و گفته‌اند: قل اللَّه الذی عرفتم بأنه خالق السماوات و الارض یشهد لی بالنبوة. بگو آن خدای که شما معترفید که آفریدگار آسمان و زمین است، بنبوت و رسالت من گواهی می دهد، و گواهی دادن وی حجتهای روشن است که پیدا کرده، و قرآن معجز که بمن فرو فرستاده، و شما از آوردن یک آیت مثل آن فرو مانده. اینست که گفت: وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ و قد ظهر عجزکم عن الإتیان بآیة مثله، ای لأخوفکم یا اهل مکة بالقرآن.
این نماز و روزه و حج و جهاد هم گواهی دادنست از اعتقاد
با پری نسبت کنندت مردمان بی بصر مردمانرا این گواهی دادن نادیده چیست؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال قهوه فال قهوه فال انبیا فال انبیا فال شمع فال شمع