گرامی به معنای محترم و عزیز است و در تاریخ ایران باستان ریشه دارد. این نام با تلفظ gerāmi، به عنوان یک نام پسرانه شناخته میشود که به شخصیتهای مهمی در شاهنامه اشاره دارد. یکی از این شخصیتها، جاماسب است که وزیر گشتاسب، پادشاه کیانی بود. گرامی به معنای ارجمند و دوستداشتنی نیز به کار میرود و نشاندهنده احترام و محبت به فردی خاص است. این نام در طول تاریخ به عنوان نمادی از مقام و شخصیت مثبت شناخته شده و به محبوبیت خود در میان ایرانیان ادامه داده است. در واقع، گرامی نه تنها یک نام، بلکه نمادی از ارزشهای انسانی مانند احترام و محبت به دیگران است.
گرامی
لغت نامه دهخدا
بس عزیزم بس گرامی شاد باش
اندر این خانه بسان نوبیوگ.رودکی.جان گرامی به پدر بازداد
کالبد تیره به مادر سپرد.رودکی.خدای تعالی، پیغمبران گرامی را به هجرت مبتلا کرد و از خان و مان گریختند. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ). پس این زنان گفتند: حاش ماهذا بشراًان هذا اً لاّ ملک کریم؛ پر گست باد از این که مردم است مگر فریشته است گرامی بدین نیکویی. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).
بگفت آن شگفتی که خود کرده بود
گرامی پسر را که آزرده بود.فردوسی.چو فرزند باشد به آئین و فر
گرامی بدل بر چه ماده چه نر.فردوسی.چنین گفت داناکه مردم بچیز
گرامی است گر چیزخوار است نیز.فردوسی.چنین گفت موبد که این نیکبخت
گرامی به مردان بود تاج و تخت.فردوسی.بدو داد [ قیصر ] پرمایه تر دخترش
که بودی گرامی تر از افسرش.فردوسی.بگویم که ای نامداران من
چنانچون گرامی تن و جان من.فردوسی.پسر خود گرامی بود شاه را
بویژه که زیبا بود گاه را.فردوسی.همه دوستان را گرامی کنیم
مهان را به هر جای نامی کنیم.فردوسی.نپیچیدم از گنج و فرزند روی
گرامی دو دیده سپردم بدوی.فردوسی.چنین گفت پس کای گرامی دبیر
تو کاری چنین بردل آسان مگیر.فردوسی.ز پیمان بگردند و از راستی
گرامی شود کژی و کاستی.فردوسی.پسر بود او را گرامی یکی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* گرامی داشتن: (مصدر متعدی ) عزیز داشتن، محترم داشتن.
* گرامی شدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] عزیز شدن، ارجمند شدن.
* گرامی شمردن: (مصدر متعدی ) عزیز شمردن، محترم دانستن.
* گرامی کردن: (مصدر متعدی ) عزیز کردن، ارجمند کردن.
فرهنگ فارسی
عزیز، مکرم، محترم، ارجمند
( صفت ) عزیز محترم: پذیره فرستاد خسرو سوار گرانمایگان گرامی هزار. توضیح در نظم و نثر فصیح همه جا گرامی ( گرامیک ) آمده و گرام - که در تداول بجای گرامی یا کرام عربی ( جمع کریم ) استعمال کنند درست نیست.
فرهنگ اسم ها
معنی: محترم، عزیز، از شخصیتهای شاهنامه، بسیار ارجمند و دوست داشتنی، [این نام در ایران باستان پسرانه بوده و نام پسر جاماسب، وزیر گشتاسب است]، ]این نام در ایران باستان پسرانه بوده و نام پسر جاماسب، وزیر گشتاسب است[، نام پسر جاماسپ وزیر گشتاسپ پادشاه کیانی
دانشنامه عمومی
ویکی واژه
جمله سازی با گرامی
در لجه ی کین تا فرو شد این گرامی گوهرم خاک دو عالم بر سرم
تاج سر سادات حسین عمر آنکو پیغمبر حق راست گرامیتر فرزند
بدیدمْت و از خاک برداشتم گرامیتر از هر پسر داشتم