لغت نامه دهخدا
ولود. [ وَ ] ( ع ص ) گوسفندِ زاینده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج، وُلد. ( منتهی الارب ). || کثیرةالولد. زن بسیارفرزند. ( از اقرب الموارد ). زنی که فرزندان بسیار آرد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
ولود. [ وَ ] ( ع ص ) گوسفندِ زاینده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج، وُلد. ( منتهی الارب ). || کثیرةالولد. زن بسیارفرزند. ( از اقرب الموارد ). زنی که فرزندان بسیار آرد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
(وَ ) [ ع. ] (ص. ) بسیار زاینده (زن یا جانور ).
ویژگی زنی که بسیار می زاید، بسیارزاینده.
بسیارزاینده، زنی که فرزندبسیاربیاورد
(صفت ) بسیار زاینده (زن یا جانور ).
بسیار زاینده (زن یا جانور)
💡 بعدها آسارولودو با مردوک یکسان میشود. در انوما الیش، آسالوهی یکی از پنجاه نام مردوک است.
💡 روز مولود موالید و جودش گفتند مرحبا ای ز عمل آخر و از علم اول
💡 آسارولودو به عنوان یک جنگیر در آیینهای مذهبی سومری کارکرد داشته است.
💡 ز راه مرتبت چون ماه بر گردون سواری کن چو مملوک تو بادا تا ابد مولود خرچنگش
💡 خصم از نهیب تیغ چه ریخ العقیم او اندر گریز، همچو ز خور طائر ولود