کلمه نازنین یکی از واژههای دلنشین در زبان فارسی است که معمولاً به عنوان صفت به کار میرود و در معانی محبتآمیز و ستایش به کار میرود. این واژه همچنین به عنوان نامی ایرانی برای دختران شناخته میشود و به معنای عشوهگر و خرامان است، یا به عنوان خطاب به عزیزان استفاده میشود. احتمالاً این کلمه از دو بخش ناز و نین تشکیل شده که نین به تمدن بسیار کهن نینوا مرتبط است. این واژه به اسامی زنانه در زبان فارسی تعلق دارد و به ویژگیهایی چون دوستداشتنی، زیبا، ظریف و معشوق اشاره دارد. همچنین به معنای منسوب به ناز، دارای ناز، نازکاندام و خوشاندام نیز به کار میرود.
نازنین
لغت نامه دهخدا
نازنین. [ زَ ] ( ص نسبی ) از: ناز + نین ( نسبت )، دارنده ناز. معشوق لطیف و ظریف. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). چیزی که به ناز نسبت داشته باشد. ( آنندراج ). نازکننده. نازنده. ( ناظم الاطباء ). صاحب ناز. ( آنندراج ). باناز
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نازک اندام، خوش اندام.
۳. لطیف.
۴. دلربا.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - دارنده نازنازکننده. ۲ - لطیف و ظریف ( صفت معشوق ): گر بر سر چشم مانشینی نازت بکشم که نازنینی. ( گلستان.قر.۳ ) ۴٠ - دوست داشتنی گرامی: و گر دل از زن و فرزند نازنین برداشت بدان دو کار نبود از خرد بدو تاوان. ( فرخی لغ. ) ۴ - بناز و نعمت پرورده: فریاد از ان زمان که تن نازنین ما بر بستر هوان فتد و ناتوان شود. ( سعدی لغ. ) ۵- با ارزش نفیس گرانبها.۶- ( اسم ) معشوق ظریف: نازنینان منا. مرد چراغ دل من همچو شمع از مژه خوناب جگر بگشایید. ( خاقانی لغ. )
فرهنگ اسم ها
معنی: بسیار دوست داشتنی، با ارزش، زیبا و ظریف، عزیز و گرامی، معشوق، زیبا، ظریف، ( به مجاز ) گرانمایه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) معشوق و دلبر، ( در قدیم ) شخص زیبا و ظریف، ( در قدیم ) نازکننده، نازنده
جملاتی از کلمه نازنین
غلامِ همتِ آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد
ملک چون دید کآمد نازنینش ستد دادِ شکر از انگبینش
منه رخ سوی خنجر آبدار مکن نازنین پنجه از خون نگار