مفطور
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
سرشته مجبول
جمله سازی با مفطور
وگرنه چارهٔ دیگر ندارد گر از فطرت نیاوردهست مفطور
مفطور جام می نه امروزم ای حکیم کز می سرشته اند زآغاز فطرتم
شتری مهارکشان در صحرایی چرید، موشی به او رسید، وی را بی خداوند دید حرصش بر آن داشت که مهارش گرفته به خانه خود روان شد شتر نیز از آنجا که فطرت او مفطور بر انقیاد است و جبلت او مجبول بر عدم مخالفت و عناد، با او موافقت کرد.
طبع انسانی بدان مفطور شد کو ز دنیا وی نخواهد گشت سیر
مفطور جام می نه من امروزم ای حکیم کز می سرشته اند زآغاز فطرتم