مشنع

مشنع واژه‌ای عربی‌الاصل است که در زبان فارسی به عنوان صفت فاعلی به کار می‌رود و به معنای هر آن چیزی است که زشت، ناپسند، قبیح و درخور ملامت باشد. این واژه نه تنها به ظاهر و سیمای نازیبا اشاره دارد، بلکه ابعاد عمیق‌تری از ناپسندی را در بر می‌گیرد؛ از جمله اعمال، رفتار، گفتار یا حتی افکاری که از منظر اخلاقی، عرفی یا شرعی مذموم و نکوهیده تلقی می‌شوند. کاربرد این صفت در ادبیات کلاسیک فارسی، اغلب برای نکوهش اموری به کار رفته که به نوعی باعث رسوایی، بی‌آبرویی یا زشتی معنوی می‌شده‌اند. بنابراین، می‌توان گفت که مشنع فراتر از یک نازیبایی صرف است و بار معنایی سنگین‌تری را حمل می‌کند. این واژه به حالتی اشاره دارد که یک فرد، عمل یا ویژگی به قدری ناپسند و زشت است که مستحق سرزنش، تقبیح و ابراز انزجار از سوی دیگران است. این مفهوم در گذر زمان، جایگاه ویژه‌ای در متون ادبی، اخلاقی و فقهی یافته و به عنوان ابزاری برای تأکید بر قبح و ناخوشایندی برخی امور به کار رفته است. در نتیجه، مشنع کلمه‌ای با بار معنایی قوی است که نه تنها به زشتی ظاهری، بلکه به قبح باطنی و ناپسندی اخلاقی یا اجتماعی اشاره دارد. این واژه، تداعی‌گر مفاهیمی چون رسوایی، ننگ و عیوب است و به خوبی می‌تواند عمق ناخوشایندی و مذمت یک پدیده یا عمل را در ادبیات و زبان فارسی منتقل کند.

لغت نامه دهخدا

مشنع. [ م ُ ش َن ْ ن َ ]( ع ص ) بد و زشت و ملامت کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ).
مشنع. [ م ُ ش َن ْ ن ِ ] ( ع ص ) تشنیعکننده. سرزنش کننده. ملامتگر: هرکس این قصص بخواند کذابی این مشنع بداند. ( النقض ص 274 ). یک شاهد که بدان شبهت ساقط شود و این مشنع لال گردد آن است که... ( النقض ص 21 ). و رجوع به تشنیع شود.

فرهنگ معین

(مُ شَ نَّ ) [ ع. ] (اِمف. ) بد گفته شده، زشت گردانیده.

فرهنگ عمید

قبیح، زشت شده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بد گوینده زشت گردانیده

ویکی واژه

بد گفته شده، زشت گردانیده.

جمله سازی با مشنع

مشنعیست از این مد بری صداع دهی دروغگوی و تعنت نمای و بدکردار
برش در نماز آمدم گرچه شرعا بود پیش خور سجده امری مشنع
مشنع متعضب مگر نمی داند که صبغت الله نتوان به حیله بستردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال قهوه فال قهوه فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال حافظ فال حافظ