لغاز

لغت نامه دهخدا

لغاز. [ ل ُ ] ( اِ ) ( اصطلاح بنایان ) گوشوار دیوار.
لغاز. [ ل ُ ] ( اِ ) خرده. عیب.( ظاهراً خود کلمه فارسی است یا شکسته لغز عرب ).
لغاز. [ ل َغ ْ غا ] ( ع ص ) رجل لغاز؛ مرد نیک عیب کننده مردم را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(لُ ) (اِ. ) گوشوار دیوار.
(لُ ) [ ازع. ] (اِ. ) (عا. ) ۱ - عیب، خرده. ۲ - به کنایه از کسی بد گفتن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- عیب خرده. ۲- بکنایه از کسی بد گفتن.
رجل لغاز مرد نیک عیب کننده مردم را.

ویکی واژه

(عا.)
عیب، خرده.
به کنایه از کسی بد گفتن.
گوشوار دیوار.

جمله سازی با لغاز

شاه ابوالغازی معز سلطنت سلطان حسین آن که باشد ملک و ملت را معین دین را نصیر
شاه ابوالغازی که هر جا قاف تا قاف جهان فتنه روی آورده تیغش پیش آن حایل شده
ابوالغازی سپهر سلطنت سلطان حسین آن شه که از دریای جودش قطره یابی بحر و عمان را
ابوالغازی شه عالی گهر سلطان حسین آمد که آمد خان بن خان تا حریم یا فسو علانی
ابولغازی سپهر سلطنت سلطان حسین آمد که تا آدم بود اجداد سلطان ابن سلطانش
شاه ابوالغازی معز ملک و دین سلطان حسین آفتاب عدل و احسان سایه امن و امان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
افتخار یعنی چه؟
افتخار یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز