فریادرسی

لغت نامه دهخدا

فریادرسی. [ ف َرْ یا رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) دستگیری و معاونت ودادرسی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فریاد رسیدن شود.

فرهنگ عمید

دادرسی، یاری، دستگیری.

فرهنگ فارسی

۱ - یاری مدد دستگیری ۲ - دادگری دادرسی.

جمله سازی با فریادرسی

نیست در عالم ایجاد چو فریادرسی تلخ صائب دهن از شکوه بیجا چه کنم؟
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید
مستغرق بحر غصّه گشتم یارب فریاد رسم که نیست فریادرسی
گفتمش هست به فریاد ز دست دل خویش پا ز سر کرده به فریادرسی می‌آید
از سر لطف به فریاد من مسکین رس چون ندارم به جهان غیر تو فریادرسی
من منتظرم نشسته بر راه امید فریادرسم که نیست فریادرسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تعداد یعنی چه؟
تعداد یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز