افشان

اسم افشان یک نام دخترانه فارسی است که دارای معنایی زیبا و لطیف مرتبط با پراکندن، پخش کردن و شکوفایی است. این نام از ریشه واژه افشاندن در زبان فارسی گرفته شده و با مفاهیمی همچون زیبایی، لطافت، حرکت و زندگی پیوند دارد.

معنی اسم

پراکندن و پخش کردن: افشان به معنای پراکندن و پخش کردن است. این واژه معمولاً به پخش کردن چیزی زیبا و لطیف مانند گل‌ها، عطر، نور یا شادی اشاره دارد. این مفهوم بیانگر حرکت آزاد، شکوفایی و زیبایی پراکنده‌شده در زندگی است.

مانند شکوفه‌ها؛ شکوفا: این واژه به طور استعاری به چیزی اشاره دارد که مانند شکوفه‌ها پراکنده و زیبا باشد. این معنا می‌تواند نمادی از لطافت و زیبایی دخترانه باشد، جایی که حضور یک دختر با این نام، شادی و زیبایی را در اطراف خود پراکنده می‌کند.

پخش‌کننده روشنی یا شادی: از آنجا که افشاندن می‌تواند به پراکندن نور یا شادی نیز اشاره داشته باشد، این نام می‌تواند نمادی از فردی باشد که با حضور خود، روشنی، امید و انرژی مثبت را به دیگران منتقل می‌کند.

ویژگی‌های شخصیتی

افراد با این نام دارای شخصیتی لطیف، پرنشاط و تأثیرگذار هستند. آن‌ها با رفتار مهربان و روحیه مثبت خود می‌توانند الهام‌بخش دیگران باشند و حس زیبایی و زندگی را در محیط اطراف پراکنده کنند.

لغت نامه دهخدا

افشان. [ اَ ] ( نف مرخم، ن مف مرخم، اِمص ) پراکنده. منتشر. متفرق. پاشان. ( ناظم الاطباء ). افشانیده شده. ( آنندراج ). ریزان. ریزنده. ( از مؤید الفضلاء ).
- افشان فروریختن بول؛ بقطرات پراکنده دفع شدن آن چنانکه در پیران و بیماران. ( یادداشت مؤلف ).
- افشان کردن زلف یا گیسو؛ پراکنده کردن آن بصورتی مطبوع. ( یادداشت مؤلف )

فرهنگ معین

( اَ ) (ری. اِفا. ) در بعضی کلمات مرکب به معنی افشاینده آید: آتش فشان، گل افشان، زرافشان.

فرهنگ عمید

۱. پراکنده، پریشان: زلف افشان.
۲. (بن مضارعِ افشاندن ) = افشاندن
۳. افشاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): آتش افشان، بذرافشان، دُرافشان، شکرافشان، گل افشان.
۴. افشاندن (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): زرافشان.

فرهنگ فارسی

امربه افشاندن، بیفشان، وبمعنی افشاننده درترکیب باکلمه دیگرمثل آتش افشان، به معنی پراکنده وپاشیده نیزمیگویند
( اسم ) در بعضی کلمات مرکب بمعنی افشاننده آید: آتش افشان بذر افشان درافشان زرافشان شکر افشان گل افشان.

فرهنگ اسم ها

اسم: افشان (دختر) (فارسی) (تلفظ: afšān) (فارسی: اَفشان) (انگلیسی: afshan)
معنی: افشاننده، پریشان، پراکنده، آشفته، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان چنان که زلف، ( در گیاهی ) ویژگی ریشه در گیاهان تک لپه ای که در آن تشخیص ریشه ی اصلی از ریشه ی فرعی ممکن نیست، آشفته و پریشان ( در مورد زلف به کار می رود )، ریشه افشاندن

دانشنامه عمومی

افشان، روستایی در دهستان آشار بخش آشار شهرستان مهرستان در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۴۵۹ نفر ( ۳۷۳ خانوار ) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

اَفشان
اصطلاحی در کتاب آرایی سنتی ایران، به مفهوم پاشیدن ذرات ریز طلا یا نقرۀ محلول بر صفحۀ کاغذ. چون مقدار طلای پاشیده معمولاً بیشتر بوده به زرافشان نیز شهرت دارد. همچنین به ریختن و بیختنِ ریزه های غبارگونۀ طلا و نقره روی کاغذ نیز افشان اغبار یا افشان بیخته می گفته اند. در روش بیختن مقدار نقره بیشتر بوده و افشانگر با کوبه ای ذرات نقره را می کوبیده تا به الیاف کاغذ بچسبد و آن را افشان نقره کوب می گفته اند. کاغذی که عمل افشان گری روی آن انجام می شد به کاغذ افشان یا کاغذ زرافشان نیز معروف بود. قدمت این کار به قرن ۹ق (عهد تیموری) می رسد، اما نقطۀ اوج آن در دورۀ صفوی بوده است. افشانگری کاری بسیار دقیق و ظریف بود و هنرمندان زبده به چنین کاری دست می زدند. افشان را عموماً بر حاشیه های صفحات مرصّع یا بر متن و حاشیه های صفحات صورت می دادند و کاغذ افشان بسیار گران بود و کمتر نسخه ای می توان یافت که همۀ صفحات آن افشان شده باشد.

جملاتی از کلمه افشان

شمع لرزان شبانگاهم و جانم به سر دست تا نسیم سحرم بال و پرافشان به بر آید
برافشان هرچه داری همچو مردان چه سازی چون زنان با چرخ گردان
به گاه رفتن او را پیش خود خواند ز گنج مهر بر وی گوهر افشاند
قصه حلقه زلفت که عبیرافشان است مذ تنفست بها قد عطرت انفاسی