کلمه باره در زبان فارسی معانی متعددی دارد که هر یک از آنها در زمینههای خاصی کاربرد دارد. یکی از معانی این کلمه به دیوار قلعه یا حصار اشاره دارد.
علاوه بر این، کلمه باره به مفهوم مرتبه یا دفعه نیز به کار میرود، که در این صورت به تعداد دفعات وقوع یک عمل یا رویداد اشاره دارد.
همچنین معنای دیگر این کلمه اسب است که در ادبیات و فرهنگ فارسی به عنوان نمادی از قدرت و شجاعت شناخته میشود.
باره همچنین به معنای تحفه یا ارمغان به کار میرود. در این معنا، این کلمه به اشیاء یا هدایایی اشاره دارد که به عنوان نشانهای از محبت یا قدردانی به کسی داده میشود.
باره. [ رَ /رِ ] ( اِ ) دیوار و حصار قلعه و شهر را گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ). بارو باشد. ( معیار جمالی ). دیوار حصار که آنرا بارو نیز گویند بتازیش رَبَض خوانند. ( شرفنامه منیری ). حصار و دیوار قلعه. ( غیاث ) ( دِمزن ). دیوار قلعه و شهر و امثال آن. ( جهانگیری ). حصار باشد. ( رشیدی ). باروی شهر و قلعه. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 434 ) ( حاشیه فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ) ( صحاح الفرس ) ( شعوری ج 1 ورق 191 ). دیوار حصار قلعه و شهرپناه. ( ناظم الاطباء ). سور. ( تفلیسی ): اعراف؛ باره ای است میان جنت و دوزخ. ( منتهی الارب ). بمعنی حصار حصین باشد. ( آنندراج ):
بکوشید باید بدان تا مگر
از آن کوه باره برآرند سر.فردوسی.
(رِ ) ( اِ. ) ۱ - دیوار قلعه، حصار. ۲ - بارگی، اسب.
( ~. ) ( اِ. ) ۱ - دفعه، مرتبه. ۲ - تحفه، ارمغان.
موضوع، مورد: دربارۀ، چنین گفت کز مرگ خود چاره نیست / مرا بر دل اندیشه زاین باره نیست (فردوسی: ۶/۱۱۹ ).
اسب، بارگی: بگفت و به گرز گران دست برد / عنان بارۀ تیزتگ را سپرد (فردوسی: ۱/۷۵ ).
۱. قلعه.
۲. دیواری که بر دور شهرها و قلعه ها بنا می کردند: سنگ بر بارۀ حصار مزن / که بُوَد کز حصار سنگ آید (سعدی: ۱۲۳ ).
دوستدار، بسیار علاقه مند (در ترکیب با کلمات دیگر ): روسپی باره، زن باره، شاعرباره، عشق باره، غلام باره، گاوباره، دلی که عشق نورزید سنگ خاره بُوَد / چه دولتی بُوَد آن دل که عشق باره بُوَد (شرف الدین شفروه: مجمع الفرس: باره )، من گر نه همچو ذره هواباره بودمی / گرد جهان چرا شده آواره بودمی (اثیرالدین اومانی: لغت نامه: باره ).
دفعه، مرتبه (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): یک باره، دوباره، دگرباره، زآن شیفتهٴ سیه ستاره / من شیفته تر هزارباره (نظامی۳: ۴۶۶ ).
نویسنده فرانسوی ( و. شارم ۱۸۶۲ - ف. ۱۹۲۳ م. ) وی در تحلیل ماهر و سبک غنایی او به کمال بود. از آثار او عشق و رنج مقدس در باب خون شهوت و مرگ را باید نام برد. وی عضو آکادمی فرانسه بود.
بصورت پسوندی در ترکیب کلمات آید بمعنی دوست دارنده و مولع: غلام باره زن باره گاوباره.
اقلیمی است در اندلس
{conceptus} [علوم سلامت] مام یاختۀ لقاح یافته در هریک از مراحل تکوین تا تولد شامل رویان یا جنین و پرده های آن
باره (پرییپویه). باره ( به صربی: Bare ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در پریژپولجه واقع شده است. باره ۵۶ نفر جمعیت دارد.
باره (پوژارواتس). باره ( به صربی: Bare ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در ناحیه برانیچوو واقع شده است.
باره (سینیتسا). باره ( به صربی: Bare ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در سینیتسا واقع شده است. باره ۷۱ نفر جمعیت دارد.
باره (کولاشین). باره ( به لاتین: Bare ) یک منطقهٔ مسکونی در مونته نگرو است که در شهرداری کولاشین واقع شده است. باره ۶۳ نفر جمعیت دارد.
باره (barre)
(در فرانسوی به معنای میله دار) در موسیقی، سیمِ سازی زهی دارای دستۀ انگشت گذاری پرده بندی شده، به خصوص گیتار؛ وقتی می گویند باره نواخته شده که انگشت به صورت عمود بر دسته در سراسر عرض دستۀ انگشت گذاری قرار گیرد، و بدین ترتیب زیراییِ تمام سیم ها با یک فاصلۀ یکسان از کوک بنیادین۱بالا برود.
[ویکی فقه] بارة. بارّة یکی از نام های مدینه منوره است.
۱. ↑ ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۲.
منبعتونه ای، مجتبی، فرهنگنامه حج، ص۱۷۴.
[ویکی فقه] بارّة یکی از نام های مدینه منوره است.
۱. ↑ ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۲.
منبع
تونه ای، مجتبی، فرهنگنامه حج، ص۱۷۴. رده های این صفحه: اماکن | تاریخ اسلام | جغرافیای اسلامی | مدینه | نام های شهر مدینه
دیوار قلعه، حصار.
بارگی، اسب.
دفعه، مرتبه.
تحفه، ارمغان.
💡 ز زخم سم باره ی نامدار زمین بی سکون گشت سیماب وار
💡 بشد شهریار از میان سپاه فرود آمد از باره بر شد به گاه
💡 دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد مگر آن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد
💡 ز دل ترس یک باره بیرون کنند ز کین دشت آورد پر خون کنند
💡 ز پائین کشیدند برباره شک ز بالا رساندند برباره تنگ
💡 حائری از مهمترین منتقدان حکومت دینی و از طرفداران جدایی دین از سیاست و مشروعیت دمکراتیک حکومت بهشمار میآمد و نظرات خود را در این باره، در کتاب حکمت و حکومت بیان کردهاست.