این واژه اینک به معنای اکنون و زمان حال است. در واقع، این کلمه به ما یادآوری میکند که در لحظه حاضر چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. مفهوم آن به ما کمک میکند تا به زمان حال توجه بیشتری داشته باشیم و از آن بهرهبرداری کنیم. این اصطلاح در فرهنگهای مختلف به کار میرود و به ما یادآوری میکند که اهمیت لحظه کنونی را در زندگیمان فراموش نکنیم. به این ترتیب، اینک نه تنها یک واژه، بلکه یک دعوت به زندگی در حال حاضر و شناخت بهتر از زمان حال است.
اینک
لغت نامه دهخدا
گر زانکه لکانه ات آرزویست
اینک بمیان ران لکانه.طیان.اینک رهی بمژگان راه تو پاک رفته
نزدیک تو نه مایه نه نیز هیچ سفته.جلاب بخاری.ز دینار گنجی ترا ده هزار
فرستادم اینک برسم شمار.فردوسی.گر یقین هرگز ندیدی از گمان آویخته
اینک آن فربه سرونش وآنک آن لاغرمیان.عنصری.من که آلتونتاشم جز بندگی و طاعت راست ندارم و اینک بفرمان عالی میروم. ( تاریخ بیهقی ). درباب ایشان تلبیسها میساخت چنانکه اینک درباب حاجب ساخته است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 334 ). پرسید که تو امروزچون پیش سلیمان رفتی با خویشتن زهر داشتی گفت بلی وهنوز دارم اینک در زیر نگین من است. ( تاریخ بخارای نرشخی ).
ترا گر شیانی ندادم نگارا
شیان من اینک بگیر این شیانی.زینبی.اینک دلیل حق تو بر راه مستقیم
اینک صفا و مروه و اینک در جلال.ناصرخسرو.دست فراز کرد و قبضه ای خاک گرفت و بیاورد و گفت خداوندا تو داناتری اینک آوردم. ( قصص الانبیاء ص 9 ).
گفتی که دل بداده و فارغ نشسته ای
اینک برای دادن جان ایستاده ایم.خاقانی.اگر جرمی است اینک تیغ و گردن
ز تو کشتن ز من تسلیم کردن.نظامی.تو دولت جو که من خود هستم اینک
بدست آر آن که من در دستم اینک.نظامی.چون منکر مرگ است او گوید که اجل کوکو
مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک.مولوی.مگر از هیئت شیرین تو میرفت حدیثی
نیشکر گفت کمر بسته ام اینک بغلامی.سعدی.گر تیغ میزنی سپر اینک وجود من
صلح است از این طرف که تو پیکار میکنی.سعدی.- || همین دم. الساعه:
رخت او هر چه بود دربستم
و اینک اینک گرفته در دستم.نظامی ( هفت پیکر ص 211 ). || مصغر این است که اشارت به قریب ونزدیک باشد. این است. ( فرهنگ فارسی معین ):
بدو گفت اینک سر دشمنت
که او بد سگالیده بد بر تنت.فردوسی.گفت مرا مردی می باید که غرفات و محلات گرگان را همه شناسد بیاوردند و گفتند اینک. ابوعلی دست بر نبض بیمار نهاد. ( چهارمقاله ). گفت کدام است این شفیع تو که باز نتوان زد کنیزک دست از وی برداشت و روی بدو نمود و گفت هذا شفیع، اینک شفیع من. ( نوروزنامه ). موسی گفت اینک خدای و خدای موسی و همه بنی اسرائیل سجده کردند. ( قصص الانبیاء ص 113 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. اکنون، این زمان.
فرهنگ فارسی
۱ - اکنون این زمان الحال. ۲ - این است. این ها.: (پس (ابوعلی بن سینا ) گفت: مرا مردی می باید که غرفات و محلات گرگان را همه شناسد بیاوردند و گفتند: اینک. ) یا اینک اینک. برای تائ کید آید ۱ - همین دم الساعه. ۲ - اشاره بنزدیک مقابل آنک آنک.
آبله که از بدن اطفال بر می آید
ویکی واژه
اکنون، الحال.
این است! این ها!
جمله سازی با اینک
به یاد روی تو بر مه شبی نظر کردم نه اینکه رفتی و رو بر مه دگر کردم
من سر چو قلم بر خط سودای تو دارم با اینکه من سر زده را سرزدهای باز
دلیل است اینکه آن رأس تکبر بجا باشد نه قطع اندر تصور