سررشته دار

سررشته‌دار یک اصطلاح تاریخی و اداری در دوره قاجاریه بود که به یکی از مناصب محاسباتی اشاره داشت. این عنوان به نوعی از محاسبین یا حسابداران دولتی اطلاق می‌شد که مسئولیت نظارت بر امور مالی و حسابداری را بر عهده داشتند. در ساختار اداری آن زمان، سررشته‌داران از مراتب مهم حسابداران به شمار می‌رفتند و نقش کلیدی در مدیریت مالی ایفا می‌کردند. علاوه بر این، این واژه در معنای مجازی به فردی با دانش و بصیرت اشاره دارد؛ کسی که در زمینه‌های خاص دارای تجربه و آگاهی کافی است و می‌تواند راهنمایی‌های دقیقی ارائه دهد. این کاربرد نشان‌دهنده تسلط و شناخت فرد در یک حوزه خاص است.

لغت نامه دهخدا

سررشته دار. [ س َرْ، رِ ت َ / ت ِ ] ( نف مرکب ) منصبی از مناصب محاسباتی در دوره قاجاریه. نوعی از محاسبین. یکی از مراتب حسابداران. || صاحب خبرت و بصیرت.

فرهنگ معین

( ~. ~. ) (ص فا. ) ۱ - دفتردار. ۲ - حسابدار.

فرهنگ عمید

۱. دفتردار، حسابدار.
۲. کارپرداز.

فرهنگ فارسی

دفتردار، حسابدار، کارپرداز، رشته کاردردست، ( صفت ) ۱ - آنکه سر رشته امری را به دست دارد. ۲ - دفتر دار. ۳ - حسابدار محاسب. ۴ - مامور جزو مالیات ( قاجاریان ).
دفتردار، حسابدار، کارپرداز، رشته کاردردست

ویکی واژه

دفتردار.
حسابدار.

جملاتی از کلمه سررشته دار

جلایر کاتب مطلب نگاری است محرر کهنه سررشته داری است
ولی در اصل یک سررشته دارد که این رشته بهم پیوسته دارد
سررشته دار شغل پریشانی ام شمرد دست مرا چو در خم گیسوی خود گرفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه