سررشتهدار یک اصطلاح تاریخی و اداری در دوره قاجاریه بود که به یکی از مناصب محاسباتی اشاره داشت. این عنوان به نوعی از محاسبین یا حسابداران دولتی اطلاق میشد که مسئولیت نظارت بر امور مالی و حسابداری را بر عهده داشتند. در ساختار اداری آن زمان، سررشتهداران از مراتب مهم حسابداران به شمار میرفتند و نقش کلیدی در مدیریت مالی ایفا میکردند. علاوه بر این، این واژه در معنای مجازی به فردی با دانش و بصیرت اشاره دارد؛ کسی که در زمینههای خاص دارای تجربه و آگاهی کافی است و میتواند راهنماییهای دقیقی ارائه دهد. این کاربرد نشاندهنده تسلط و شناخت فرد در یک حوزه خاص است.
سررشته دار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کارپرداز.
فرهنگ فارسی
دفتردار، حسابدار، کارپرداز، رشته کاردردست
ویکی واژه
حسابدار.
جملاتی از کلمه سررشته دار
جلایر کاتب مطلب نگاری است محرر کهنه سررشته داری است
ولی در اصل یک سررشته دارد که این رشته بهم پیوسته دارد
سررشته دار شغل پریشانی ام شمرد دست مرا چو در خم گیسوی خود گرفت