تسخط
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ناخشنود شدن، ناخوش داشتن.
ویکی واژه
جمله سازی با تسخط
شیخ الاسلام گفت: که هیچ زندهٔ زنده نکنند تا خود را بنمیری بدو، زنده نگردی. و هم طمستانی گفته: که مردی در مقامی بود بر دیگری یازد ای بیادب بود. و هم وی گفته: لیس علی بساط القرب تسخط و هم وی گفته: اقرب الناس الی اللّه تعالی اسرعهم رجوعاً و هم وی گفته: کی شبلی صاحب حال بود، از توحید ذرهٔ نبویید.
لئن ترضی و ان تسخط سواء بان الله یفعل ما یشاء