آزمندی در تار و پود فرهنگ و روان انسان ریشه دوانده و جلوههای گوناگونی از خود نشان میدهد. این میل سیریناپذیر به داشتنِ بیشتر، خواه مادیات باشد یا معنویات، فرد را در چرخهای بیپایان از خواستن و نرسیدن گرفتار میسازد. حرص، به عنوان یکی از بارزترین مصادیق آزمندی، چشم طمع را به داراییهای دیگران میگشاید و رضایت از آنچه هست را برای انسان دشوار میسازد. این خصوصیت، فرد را از درک ارزش داشتههایش بازداشته و همواره او را به سوی افقهایی دورتر سوق میدهد که غالباً در دسترس نیستند.
ولع و شره، جنبههای دیگری از این خوی ناپسند هستند که بیشتر در حوزه منفعتطلبی مادی و لذایذ جسمانی نمود پیدا میکنند. ولع، اشتیاق افراطی به خوردن و آشامیدن یا کسب لذایذ زودگذر است که میتواند سلامت جسم و روان را به مخاطره اندازد. شره نیز، فراتر از حد ضرورت، به انباشت و احتکار اموال و داراییها میپردازد، بدون آنکه نیازی واقعی به آنها احساس شود. هر دو این صفات، نشان از عدم کنترل بر امیال و خواستههای درونی دارند و فرد را از رسیدن به آرامش و قناعت واقعی دور میکنند.
در نهایت، پرخواهی که میتوان آن را نوعی زیادهخواهی و تمنای بیحد و مرز دانست، نتیجه طبیعی انباشت این صفات در وجود انسان است. کسی که گرفتار آزمندی است، همواره در پی آن است که سهم بیشتری از منافع را به خود اختصاص دهد و از تقسیم عادلانه و سخاوت گریزان است. این روحیه، روابط اجتماعی را خدشهدار کرده و بستر را برای بروز ناهنجاریها و بیعدالتیها فراهم میآورد. آزمندی، در هر شکلی که ظاهر شود، مانعی بزرگ بر سر راه کمال انسانی و دستیابی به زندگی متعادل و رضایتبخش است.