فرهنگ فارسی - صفحه 1300
- مشت ومال دادن
- مشتاق اصفهانی
- مشغله کردن
- مشفق کرمانشاهی
- مشهد کافی
- مشهد گنج روز
- مشهدی لو
- مشک اباد
- مشک الود
- مشک الوده
- مشک اگین
- مشک زمین
- مشک عذار
- مشکین کردن
- مشگین جق
- مشی فک
- مشی کردن
- مصاف ارای
- مصاف دادن
- مصاف دار
- مصالح دار
- مصالح گو
- مصطفی اباد
- مصطفی قلعه سی
- مصلحت دانستن
- مصلحت نمودن
- مصلحت کردن
- مصمم شدن
- مصور شدن
- مضمون ساختن
- مظفر ایوبی
- مظفر حسین میرزا
- مظفرالدین ازبک
- مظلمه کار
- مظهر هندی
- معادی شکر
- معارضه کردن
- معاشرت کردن
- معاشقه داشتن
- معاشقه کردن
- معاف گاه
- معترض علیه
- معتمد علیه
- معتنی به
- معجزه اسا
- معد که
- معدن شناسی
- معدن نو
- معرفت اموز
- معروف خطاط
- معرکه کردن
- معصوم اباد
- معصوم همدانی
- معطل گذاشتن
- معلق بریان
- معلق کشیدن
- معلم خانه
- معلم کوه
- معمول شدن
- معنی ارا