پخچیدن

لغت نامه دهخدا

پخچیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) کوفته شدن. پهن گردیدن. ( برهان ). پخشیدن. بپا کوفته شدن. پهن شدن چیزی که به آن ضربی رسیده باشد. پخچودن. پخشودن.

فرهنگ معین

(پَ دَ ) (مص ل. )= پخچودن. پخشیدن. پخشودن: کوفته شدن، پهن گردیدن.

فرهنگ عمید

۱. کوفته شدن.
۲. پخش شدن.
۳. پهن شدن.

فرهنگ فارسی

پخچودن، پخشیدن، کوفته شدن، پخش شدن، پهن شدن
( مصدر ) کوفته شدن پهن گردیدن.

ویکی واژه

پخچودن. پخشیدن. پخشودن: کوفته شدن، پهن گردیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال فنجان فال فنجان استخاره کن استخاره کن فال رابطه فال رابطه