قمامسه

لغت نامه دهخدا

( قمامسة ) قمامسة. [ ق َ م ِ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ قُمَّس بمعنی مرد شریف. ( اقرب الموارد ). || لشکرکشان روم. ( منتهی الارب ). سرهنگان روم. ( شرح قاموس ). بطارکةاقباط النصاری. ( اقرب الموارد ). رجوع به قمس شود.

فرهنگ فارسی

جمع قمس بمعنی مرد شریف لشکر کشان روم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تماس فال تماس فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس