وسیقه

لغت نامه دهخدا

( وسیقة ) وسیقة. [ وَ ق َ ] ( ع اِ ) گله شتران هم سفر، و این در شتر مانند رفقه است در انسان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). فاذا سرقت طردت معاً، مأخوذ من قولهم: وسق الابل؛ اذا طرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). اشتر که دزدان برانند. ( مهذب الاسماء ). ج، وسائق. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

گله شتران هم سفر و این در شتر مانند رفقه است در انسان اشتر که دزدان برانند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
می نگارد
می نگارد
مطاع
مطاع
بی همتا
بی همتا
جنگ اول، به از صلح آخر
جنگ اول، به از صلح آخر