ورجمند

لغت نامه دهخدا

ورجمند. [ وَ م َ ] ( ص مرکب ) ارجمند. ( یادداشت مؤلف ):
ورجمندی که از او ورج همی گیرد ورج
نامداری که از او نام همی گیرد نام.لامعی.|| دارنده فره ایزدی. خداوند ارج. ( فرهنگ فارسی معین ): سام نریمان [ را ] پرسیدند که ای پیروزگر سالار، آرایش رزم [ به ] چیست ؟ جواب داد که به ورجمندشاه و دانشی سپهبد بارای و مبارز هنری که زره دارد و با کمان جنگ جوید. ( فرهنگ فارسی معین از نوروزنامه چ مینوی ص 42 ).

فرهنگ معین

(وَ مَ ) [ په ] ۱ - (ص. ) ارجمند. ۲ - (اِ. ) دارندة فرة ایزدی.

فرهنگ عمید

ارجمند، دارندۀ ورج، صاحب ارج.

فرهنگ فارسی

ارجمند، دارنده، ورج صاحب ارج
۱ - ( صفت ) ارجمند. ۲ - دارند. فر. ایزدی خداوند ارج:سام نریمان را پرسیدند که: ای پیروز گر سالار. آرایش رزم به چیست ? جواب داد که: بورجمند شاه و دانشی سپهبد بارای و مبارز هنری که زره دارد و باکمان جنگ جوید.

ویکی واژه

ارجمند.
دارندة فرة ایزدی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الم یعنی چه؟
الم یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز