لب ریز کردن

لغت نامه دهخدا

لب ریز کردن. [ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) لبالب کردن. پر کردن تا لبه: تطفیح؛ لبریز کردن و لبریز گردانیدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پر کردن مملو ساختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضیق وقت
ضیق وقت
خیر
خیر
قرین رحمت
قرین رحمت
داشاق
داشاق