قزقز

لغت نامه دهخدا

قزقز. [ ق ُ ق ُ ] ( اِخ ) ( ابن... ) لقب احمدبن محمد. محدث است. ( منتهی الارب ).
قزقز. [ ق َ ق َ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

موضعی است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت استخاره کن استخاره کن فال ورق فال ورق فال سنجش فال سنجش