مهمل پناه

لغت نامه دهخدا

مهمل پناه. [ م ُ م َ پ َ ] ( ص مرکب ) کنایه از جاهل است. ( آنندراج ):
میزند هرکس دم از فطرت بود مهمل پناه
وآنکه او می لافد از دانش بود کردن شعار.ملافوقی یزدی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از جاهل است

جمله سازی با مهمل پناه

گفت هدهد زین بتر باشد مسلمانی که دید شرع مختل امر مهمل حق معطل دین غریب
این یهودی‌ستیزی آشکار، باید از سوی ما به‌طور مشترک محکوم شود. در آینده نیز ما در مقابل یهودی‌ستیزی دست به مقابله خواهیم زد. با بیان مهملات و اراجیف غیرقابل تحمل ننگ کشور خود است.
اگـر راستى چنين باشد آيا آفرينش مهمل و بيهوده نيست ؟ آيا هيچ عاقلى اين همه تشكيلاتعظيم را براى هدفى به اين كوچكى مى چيند؟!
جرم را بگذاشت عفو او و بس مهمل گذاشت ظلم را بگرفت عدل او و بس محکم گرفت
حجاج مردى مهمل باف و حديثش پوچ و بى معنى است و در آن لغزشهاى فراوان به چشممى خورد (854).
کار دنیا بس که مهمل‌ گشت عقبا ریختند فرصت امروز خون شد رنگ فردا ریختند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس شعر یعنی چه؟
کس شعر یعنی چه؟
دایر شدن یعنی چه؟
دایر شدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز