گروی نامه
فرهنگ فارسی
جمله سازی با گروی نامه
محو یاری به خود کجا گروی ؟ هست از اویی ز خود چو نیست شوی
همه کس بیند رخساره مه را از دور خنک آن کس که برد از بغل مه گروی
تندی و تیزی استبداد نادری، هیچ مرد عادل و فرهیختهای را در درون طبقهٔ حکومتگر باقی نگذاشته بود که در اندیشهٔ اصلاحگری برآید و آخرین افرادی که در گروی نجات ایران داشتند را نیز به حاشیه راند.
پیمبری بسخا گر کسی کند دعوی زدوستی سخا شاید ار بر او گروی
صائب تلاش کن گروی از حیات گیر ورنه عنان عمر کجا می توان گرفت؟
زهامون چو لشکر برآمد به تنگ از آن دو گرویی برون شد به جنگ