دختر مسلم را آوردند او را نشاند روى زانوى خودش و شروع كرد به نوازش كردن.
کی گره باز از دل من باده گلگون کند؟ نی مگر دست نوازش ز آستین بیرون کند
قدردانی ز حریفان چو نمانده ست سلیم به نوازش چو سبو دست خودم بر دوش است
چو تیغم پهلوی خود جای ده جوهر تماشا کن بکش دست نوازش بر سرم دیگر تماشا کن
درد یتیمی و گرسنگی را کشیده باشد؛ لذا پیامبر اسلام گاهی یتیمی میدید قطرات گریهاش میگرفت و او را در دامانش مینشاند و نوازش میکرد.
اين توفيق الهى بود كه رفيق راه من شد، و اين دست لطف هدايتش بود كه مرا نوازش داد ورهبرى كرد.