میزبان گستری

لغت نامه دهخدا

میزبان گستری. [ گ ُ ت َ ] ( حامص مرکب )مهمانداری. ( ناظم الاطباء ). مهمان نوازی. پذیرایی میهمان از دل و جان. و رجوع به میزبان و میزبانی شود.

فرهنگ فارسی

مهمانداری مهمان نوازی پذیرایی میهمان از دل و جان

جمله سازی با میزبان گستری

چو شیرین لابه های میزبان دید به برهان گفتنش شیرین زبان دید
گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه نامهربان من تو که مهمان نیامدی
بجز در تو امل در نشد به هیچ دری که تازه روی نخندید میزبان کرم
در طول اواسط سال ۲۰۱۵، میلان همچنین میزبان اکسپو ۲۰۱۵، شریک جوایز امسال بود.
موسم روزه به نزدیک تو مهمان آمده است میزبان چون تو نیابد نزد تو ز آن آمده است
تا ترا در خاکدان ناسوت باشد میزبان کی توان لاهوت را در خانه مهمان داشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هنگام
هنگام
سلیم
سلیم
داشاق
داشاق
معشوق
معشوق