زلفین بستن
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
جمله سازی با زلفین بستن
گر کسی در بیر زلفین ترا بیند بخواب پر عبیر و عنبرش گردد گه تعبیر بیر
تا گشوده از سر زلفین پرتابش گره عاشقان را سر به سر، در پیچ و تاب انداخته
خانه دل سر زلفین پریشان تو شد چون جهان را نبود حد که بدان خانه رسد
زلفین سیاهت رسن جادوی بابل چشمان چه بر آن چهره مگر سحر مبینند
عاشق آن قند تو جان شکرخای ماست سایهی زلفین تو در دو جهان جای ماست
عنبرین زلفین او از اژدها دارد نشان عارض رخشانش از ماه سما دارد اثر