لغت نامه دهخدا
دیوجاس. ( اِخ ) تحریری از دیوجانس. رجوع به دیوجانس شود.
دیوجاس. ( اِخ ) تحریری از دیوجانس. رجوع به دیوجانس شود.
تحریری از دیو جانس.
💡 باغ و بستانش پر از زاغ و زغن در میان جمله دیو و اهرمن
💡 وزان جادوان کاندر ایوان بدند همه نامور نره دیوان بدند
💡 چو خورشید برزد سنان از فراز سوی کاخ شد دشمن دیو ساز
💡 چنان شد که جویند از هم نبرد ز یکسوی دیو و به یک سوی مرد
💡 این همان دیو دان که رفت بباد از فسون، مسند سلیمانش
💡 یکی کوهپیکر بد آن دیو زشت تو گفتی ز دوزخ بد او را سرشت