روش

روش

روش به مجموعه‌ای از شیوه‌ها و تدابیری اطلاق می‌شود که برای شناخت حقیقت و جلوگیری از خطا به کار می‌رود. به طور دقیق‌تر، روش به سه مفهوم اشاره دارد: مجموعه‌ای از راه‌ها که انسان را در کشف مجهولات و حل مسائل هدایت می‌کند. مجموعه‌ای از قواعد که در هنگام بررسی و پژوهش واقعیت‌ها باید رعایت شود تا فرد از خطا مصون بماند و به حقیقت دست یابد. مجموعه‌ای از ابزار، وسایل یا تکنیک‌هایی که انسان را در مسیر حرکت از مجهولات به سمت معلومات یاری می‌کند. با توجه به تعریفی که از این واژه ارائه شده، اهمیت آن در تمامی علوم، به ویژه در جامعه‌شناسی، بسیار بالاست. زیرا از یک سو، اعتبار داده‌های تحقیق به روشی که در جمع‌آوری آن‌ها به کار رفته وابسته است و از سوی دیگر، اساساً شکل‌گیری دانش انسانی به معنای واقعی، با ظهور و توسعه روش‌ها همراه بوده است.

لغت نامه دهخدا

رؤش. [ رَ ئو ] ( ع ص ) مرد صاحب گوش بسیارموی. ( از منتهی الارب ) ( از معجم متن اللغه ). || مردی که موی چهره اش بسیار باشد. ( از معجم متن اللغه ). || شتری که گوش بسیارموی داشته باشد. ( از معجم متن اللغه ) ( از اقرب الموارد ). || مرد ضعیف. ( ازمعجم متن اللغه ). مرد سست پشت. ( از اقرب الموارد )

فرهنگ معین

(رَ وِ )۱ - (اِمص. ) عمل رفتن. ۲ - خرامش. ۳ - (اِ. ) معبر. ۴ - طرز، رسم.
(رُ ) ۱ - روشنایی. ۲ - (ص. ) روشن.

فرهنگ عمید

۱. طرز انجام دادن کاری، شیوه.
۲. حرکت کردن، رفتن.
۳. (تصوف ) سلوک.
= رُوشن

فرهنگ فارسی

رفتن
۱ - ( اسم ) روشنایی: [[ فرخت بادا روش خنیده گرشاسب هوش ]] ( سرود کرکوری ). ۲ - ( صفت ) روشن: [[ چشم شما روشن ]].
از قدیسان دین مسیح بشمار میرود وی در مونتپلیه فرانسه بدنیا آمد.

جملاتی از کلمه روش

روشن شده از نور خدا دیدهٔ سید جز نور وی ای یار کجا در نظر آریم
روشنی از سِرّ تو دارد ملک زیرکی از بِرّ تو دارد بشر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم