دلاله قزی
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
بانوی دلقک ایرانی، از دلقکان دربار شاه عباس اول صفوی. زنی خوشرو و شوخ و بزم آرا بود. با شوخی ها و مطایبه هایش شاه را سرگرم و شادمان می کرد و در خلوت، اسباب سرگرمی و خوش گذرانی وی را فراهم می ساخت. در ۱۰۳۱ق که شاه عباس دژ قندهار را از دست سپاهیان جهانگیر گورکانی بیرون کرد به دلاله قزی دستور داد تا پیش از قزلباش ها به درون دژ رود و آن جا را تصرف کند، تا در ایران و هند آوازه در افکنند که دژ استوار قندهار را زنی دلقک و گروهی از زنان اردوی او، از سرداران پادشاه هند گرفتند.
جمله سازی با دلاله قزی
دلاله کیست بلیس این عروس دنیا را عروس را تو قیاسی بکن ز دلاله
دامن عقبی بدست آور زمال این جهان در نکاح آن پری، دلاله کن این بیوه را
حاجت به وصف نیست کلام تو را حزین کی حسن شوخ، منت دلاله می برد؟
ماه تمام رابه معرف چه حاجت است ؟ آن حسن کامل است ز دلاله بی نیاز
دلاله عشق بود و مرا سوی تو کشید اول غلام عشقم و آن گاه آن تو
دلاله چون صبا شد از خار گل جدا شد باران نباتها را در باغ امتحانست