رویت

رویت

کلمه رویت در زبان فارسی به معنای دیدن یا مشاهده کردن است. این واژه می‌تواند به معنای دیدن یک شی، شخص یا پدیده خاص باشد. به طور کلی، این کلمه به عمل دریافت و درک بصری یک موضوع اشاره دارد و در بسیاری از زمینه‌ها کاربرد دارد.

کاربردها:

در مکالمات روزمره: این کلمه ممکن است در گفتگوها برای توصیف عمل دیدن یا مشاهده چیزی به کار رود. این کاربرد به تعاملات اجتماعی و تبادل اطلاعات کمک می‌کند و به بیان احساسات و تجربیات شخصی می‌انجامد.

در علم نجوم: در برخی زمینه‌ها، این واژه به معنای ظهور یا نمایان شدن چیزی است. به عنوان مثال، در علم نجوم، رویت به معنای مشاهده یک سیاره یا ستاره در آسمان به کار می‌رود. این اصطلاح در تعیین زمان‌های خاص مانند رویت هلال ماه نیز اهمیت دارد و می‌تواند به پیش‌بینی رویدادهای نجومی کمک کند.

در زمینه‌های مذهبی: در متون دینی، این اصطلاح ممکن است به معنای مشاهده یا دیدن حقیقت‌های معنوی یا الهی باشد. این مفهوم در بسیاری از متون دینی به عنوان تجربه‌ای عمیق و معنوی توصیف می‌شود که فرد را به درک بهتری از وجود و حقیقت نزدیک می‌کند. در این زمینه، رویت می‌تواند به عنوان یک مرحله از سیر و سلوک معنوی نیز در نظر گرفته شود.

لغت نامه دهخدا

رؤیت. [ رُءْ ی َ ] ( ع اِمص ) رؤیة. دیدار. زنشت. ( ناظم الاطباء ). دیدار. دیدن. ( یادداشت مؤلف ). دیدن به چشم و این متعدی به یک مفعول است. ( آنندراج ). || بینش. مشاهده. ( از ناظم الاطباء ). بینش. دریافتن. ( یادداشت مؤلف ). دانستن و این متعدی به دو مفعول است. ( آنندراج ). || ( اِ ) شکل و ترکیب و هیکل. ( ناظم الاطباء ).
- بدرؤیت؛ بدشکل و بدترکیب. ( ناظم الاطباء ).
- خوش رؤیت؛ خوش شکل. ( ناظم الاطباء ).
|| ( اصطلاح عرفان ) رؤیت عبارت ازمشاهده به بصر است خواه در دنیا و خواه در آخرت. و مراد از رؤیت در اصطلاح صوفیان رؤیت حق و لقاء اوست که «و من کان یرجوا لقاء اﷲ فان اجل اﷲ لاَّت ». ( قرآن 5/29 ). رؤیت عیان در این جهان متعذر است اما در آخرت مؤمنان را موعود است به حکم: «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة». ( قرآن 23/75 ). و کافران را ممنوع است به حکم: کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون ». ( قرآن 15/83 ). مؤمنان حق را در دنیا به دیده ایمان ببینند و در آخرت به نظر عیان: «انکم سترون ربکم یوم القیمة کما ترون القمر لیلةالقدر». ( فرهنگ اصطلاحات عرفاء سجادی ):
هر که دیده ست مصحف رویت
دیگر از منکران رؤیت نیست.قبول ( از آنندراج ).
رویت. [ رَ وی ی َ ] ( ع اِ ) رویة. عبارت از معرفت است بعد از فکر و تدبر زیاد و بالجمله معرفتی را که منشاء آن فکر و تأمل زیاد است رویت گویند. ( از فرهنگ علوم عقلی سجادی از اسفار ).
رؤیة. [ رُءْ ی َ ] ( ع مص ) رؤیت. دیدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). دیدن به چشم در هرکجا باشد خواه در دنیا خواه در آخرت. ( از تعریفات جرجانی ). || دانستن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || پنداشتن. ( المصادر زوزنی ) ( دهار ). رجوع به رؤیت شود.

فرهنگ معین

(رَ یَّ ) [ ع.رویة ] (اِ. ) ۱ - اندیشه در امور، فکر، تأمل. ۲ - با تفکر و تأمل شعری گفتن. مق. بداهت.

فرهنگ عمید

۱. فکر کردن و تٲمل نمودن در کارها.
۲. تفکر، تٲمل، بررسی.
۳. [مقابلِ بدیهه] (ادبی ) سرودن شعر با اندیشه و تٲمل.

فرهنگ فارسی

دیدن، قابل ظهور، تماشاکردن
۱ - ( مصدر ) دیدن: [[ قبل از رویت هلال... ]]. ۲ - ( اسم ) دیدار دید. ۳ - ( اسم ) چهره: [[ رویت خوبی دارد ]]. ۴ - ( تصوف ) دیدار حق و لقائ او.
رویه. رویت عبارت از معرفت است بعد از فکر و تدبر زیاد و بالجمله معرفتی را که منشا آن فکر و تامل زیاد است رویت گویند.

جملاتی از کلمه رویت

گنبدهای کلیساهای ارمنی در تمامی قسمت‌های شهر قابل رویت هستند ولی ناقوس‌هایشان چندین سال است که بی صدا مانده‌اند. در آغاز سده بیستم سی کلیسای ارمنی در تفلیس وجود داشت.
بیا، که با گل رویت فراغتی دارم ز هر گلی که به باغی و بوستانی هست
بخرام سوی گلشن، تا هر طرف ببینی بلبل ز شوق رویت ناله کنان نشسته
رویت از هم پیکرم تا چند پی در پی مرا ماه سیمائی چو سیماب افکند در اضطراب

رنگ آیکن باید کاملا قابل رویت باشد تا به آسانی خود را در صفحه نشان دهد و با رنگ پس‌زمینه یکی نباشد تا به خوبی دیده شود و در صورت استفاده از یک رنگ، باید متضاد و قابل رویت و تار نباشد.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم