جامه کردن در زبان فارسی یک مصدر مرکب به شمار میرود که در لغتنامههای کلاسیک همچون بهار عجم و ارمغان آصفی به معنای جامه در بر کردن تعریف شده است. این عبارت به طور اساسی به عمل پوشیدن و بر تن نمودن لباس اشاره دارد. در بافتار سنتی و ادبیات گذشته، این فعل بیانگر فرآیند پوشاندن بدن با پوشاک است و نقطه مقابل درآوردن لباس یا خلعید از آن محسوب میشود. تحلیل ریشهشناختی نشان میدهد که این ترکیب از دو جزء «جامه» (به معنای لباس یا پوشش) و «کردن» (به معنای انجام دادن یا واقع ساختن) تشکیل شده است و مصداق بارز یکی از افعال فعلی رایج در زبان فارسی است که بر انجام یک عمل تاکیدی دارد.
گسترش معنایی این اصطلاح، مفهوم جامه کردن را از صرفِ عملِ پوشیدنِ فیزیکی فراتر میبرد و آن را به حیطههای استعاری و فرهنگی تعمیم میدهد. در متون ادبی و عرفانی، این عمل میتواند نمادی از ورود به مرحلهای جدید، پذیرش یک نقش اجتماعی، یا اتخاذ یک هویت مشخص باشد. به بیان دیگر، پوشیدن جامه جدید گاه به معنای پذیرش مسئولیتی جدید یا تغییر درونی است که خود را در ظاهر بروز میدهد. این مفهوم میتواند اشارهای باشد به پوشاندن حقیقت با ظاهری موجه یا بالعکس، آشکار ساختن ذات واقعی از پس پردهی ظواهر.