جرعه زدن

لغت نامه دهخدا

جرعه زدن. [ ج ُ ع َ / ع ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) یک آشام آب یا شراب نوشیدن:
در ته دوزخ ز شوق جرعه کوثر زدن
بر لب کوثر ز شرم حسرت نم داشتن.عرفی شیرازی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

یک آشام آب یا شراب نوشیدن

جمله سازی با جرعه زدن

💡 آن شاهد فرد احد یک جرعه‌ای در بت نهد در عشق آن سنگ سیه کافر کند ایمان گرو

💡 نه جرعه‌ای به خسته‌دلان ده چو می خوری بس درد را که لعل تو درمان کند در آب

💡 اما همين خاموشى برق در كشورهاى عقب مانده شرقى هرگز چنين مشكلاتى را به وجود نمىآورده و اين نشان مى دهد كه آنها در عين ثروت و پيشرفت صنايع كمترين امنيت در محيطخودشان ندارند، از اين گذشته ناظران عينى مى گويند آدمكشى در آن محيطها همانندنوشيدن يك جرعه آب است، به همين آسانى.

💡 زاهد بیچارهٔ مسکین به عمر خود ندید آنچه ما از جرعه ای جام شرابی دیده ایم

💡 می روح آمد نادر رو از آن هم بچش آخر که به یک جرعه بپرد همه طراری و هوشت

💡 پایکوبان چو در آیند به دست‌افشانی دست گیرند به یک جرعه سراندازان را

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز