بیرون اختن

لغت نامه دهخدا

( بیرون آختن ) بیرون آختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) بیرون کشیدن. از نیام برآوردن. رجوع به برون آختن و آختن شود.

فرهنگ فارسی

( بیرون آختن ) بیرون کشیدن ٠ از نیام بر آوردن ٠

جمله سازی با بیرون اختن

چاک دلها محض حرفی بود تا روزی که کرد سر ز جیب ناز بیرون نرگس جادوی او
فکر روز آینده کرده ام ز سر بیرون از ابد نمی ترسم بیم از ازل دارم
این گونه در آرامش می‌تواند بر مبنای نیازهایش در جهان بیرون عمل کند..
هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود قطره‌ها گردد ز راه دیدگان بیرون شود
جمعی ز وصل سوزند، خلقی ز هجر میرند؛ ای وای اگر زمانی، بیرون روی ز محفل
آن نفس نگشاد هرگز جز که از راه خطا وین قدم ننهاد بیرون یکدم از صوب صواب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پوزیشن
پوزیشن
ملکا
ملکا
حق الزحمه
حق الزحمه
اسکل
اسکل